4. قبل از دوم خرداد سال 76 جلسه ای با حضور عده ای که سرشان بوی قورمه سبزی می داد تشکیل شد تا با اتخاذ یک شعار تبلیغاتی واحد و مناسب در حمایت از نامزدی جناب آقای خاتمی برای هفتمین دوره ریاست جمهوری وارد میدان انتخابات شوند. هرکسی حرفی و شعاری را مطرح می کرد و برای متقـاعد کردن دیگران |پـشـتوانه سیاسی و اجتماعی آن را به لحاظ نظری توضیح می داد و دلایلی را که موجب اقبال مردم به آن شعار می توانست باشد، بر می شمرد ؛تا حرفش را به کرسی بنشاند. نوبت به من که رسید ( فکر می کنید شعار پیشنهادی من چه بود؟) خیلی کوتاه حرف زدم: " ایـرانی سـبـز با رأیی سـبـز" با توجه به مجموعۀ <خانۀ سبز> دلایلم هم اینچنین بود : باتوجه به اینکه آقای خاتمی سید هستند و رنگ سبز، رنگی نمایانگر سیدی ( شخصیت ایشان ) وهمچنین نشان دهندۀ آبـادانی ، نـشـاط و خـرمی ( هدف ما)می باشد ؛ شعار فوق می تواند برآیند نظر جمع باشد . از سوی دیگر شباهت لفظی این شعار با عنوان مجموعۀ خانه سبز که مجموعۀ موفق و جذابی برای خانواده های ایرانی است ؛ می تواند مورد اقبال عمومی قرار گیرد. با پایا ن یافتن سخنانم حضار غریو تکبیر سردادند( آن زمان هنوز کف زدن و اینجور... بازی ها متداول نبود.) و ابراز رضایتمندی خود را اعلام نمودند. بخصوص مرحوم علی توکلی که با صدایی رسا احسنت ، احسنتی خیر سر ما کرد و بنده را در کنار خود جای داد (همین امر موجب آشنایی و صمیمیت ما شد.) هر چند که میر دامادی بدجوری چشم غره به ما رفت.
۵- زمانی که رخت تأهل پوشیدم و گیوه برکشیدم تا لقمه نانی به مدد عرق جبین و کد یمین به کف آرم وبه غفلت نخورم.مجبور بودم که مدتی دور از عیال و خانمان در تهران به سر برم.
احسان خبر دادکه دکتر جلالی شیراز آپارتمانی در حوالی میدان هفت تیر کرایه کرده است ، خودش نیز همخانۀ او بود .خدا خیر دهادشبنده نیز سر او آوار شدم. گشاده رویی و گشاده دستی جلالی باعث شده بود که آنجا پاتوق رفیقان گرمابه و گلستان ِ دفتر شود.به تبع هیچ سر و سامان و نظمی نداشت . مگر فی سبیل ا... کسی بیاید دستی به سر و روی خانه بکشد و جارویی بزند و ظرفی بشوید.
بلا به دور ، چند روزی کسالتی شدید بر ما عارض گشت. و روزی به اجبار خانه نشین شدیم ونای حرکت وتوان دکتر رفتن نیز نداشتم.ظهر احسان سری به خانه زد و مرا که اینچنین دید، دلش برایمان سوخت.
گفت: می خواهی برایت یک آش شوربادرست کنم که سر حال شوی؟ گفتمش تو آن زمان که در دانشکده بودیم به یاد ندارم حتی یک نیمرو درست کرده باشی؛ آش که جای خود دارد.
گفت: کاری ندارد ، موادش را از یکی از بچه های روزنامه می پرسم و یک چیز در هم جوشی درست می کنم.زنگ زد به خانم داورزنی از همکارانش در روزنامه همبستگی(قبلا ً ایشان را در دفتر روزنامه دیده بودم.)مواد لازم را پرسید؛ اما سر آخر گفت:من مواد لازم را تهیه کنم ، خودتان تشریف می آورید درستش کنید؟!!
چشمانم از تعجب باز شده بود، تماس تلفنی که تمام شد؛ گفتم احسان چطور جرات کردی به دختر مردم بگویی بیاید اینجا؟!! تازه آن هم با این سر و وضع خانه!!!!
خلاصه:
من که حقیقتش خجالت می کشیدم. رفتم توی یک اطاق درب را بستم و خوابیم.
1 ساعت بعد:
ایشان آمدند ، آش درست کردند و رفتند.دستشان درد نکند. همین که تناول نمودیم ؛ از این رو به آن رو شدیم:
شعر:
مرده بُدم ٬زنده شدم.
گریه بـُدم، خنده شدم.
دولت عشق آمدُ
دولت پاینده شدم.
بعدها فهمیدم که احسان و خانم داورزنی نامزد کرده بودند؛ وبنده توفیق آن را داشتم که پیش از ازدواجشان دستپخت ایشان را در آن دیار غربت وآن روزهای سرد زمستانی میل نمایم.
شاید این یکی از خاطرات شیرین زندگانی ام است که هر وقت بیادم می آید لبخندی بر لبانم می نشاند.
*************
پی نوشت۱:به افتخار حضور و قدم رنجه فرمایی مرد شش میلیون دلاری و جناب آقا محمدرضا به دلنوشت٬ زنگ گود را به صدا در می آوریم.سایهء ایشان مستدام باد.
پی نوشت۲: در پژوهش های خود سر منشاء این یلدا بازی را کشف کردم: تارنگار سلمان
پی نوشت۳:از برای تکمیل این بازی که یحتمل به شب یلدای سال آینده متصل می شود٬ دوستان ذیل را به این بازی دعوت می نمایم:
سینما نوشت(سیامک عباسپور)٬آوا نوشت( سید یاسین محمدی)٬ حرفهای ناتمام(دکتر شریعتی)٬
کاکو شیرازی(احمدرضا جهاندیده)٬ دست نوشت(خاتون عشق) و دَم(یک ناشناس) .
امیدوارم که همگی به این دعوت پاسخ مثبت دهند.
اول:نوش جانت آش دوم:آن خانه مورد اشاره یکی دو بار زیارت کردم.وضعیت جالبی داشت اما یادت نره که توی اون روزها که تو وضعیت خاصی هم از نظر روحی و هم موقعیت شعلی داشتی برات خیلی کارساز بود.سوم:استاد مطالبت رو همیشه می خونم اگر کامنت نمی ذارم برای اینه که حرفی برای گفتن نیست.چهارم:فرم کلاسیک فیلم کندو چه ربطی به تاویل برنداشتن اون داره؟اتفاقا کندو فیلمیه که به خاطر بیان داستانی و موقعیت زمانی ساختش تاویل برداره .
سلام
بنده منکر فضایل آن خانه نشدم .شرح وضعیتی بود برای آشکار نمودن فضای واقعه.راستی چه موقعی آمده بودی ٬یادم نمی آید؟
سلام سید جون!
دمت گرم
پیش ازینت بیش از این اندیشه عشاق بود
یکی از ویژگیهای شخصیتت که من دوستش دارم همین پیله کردنت به جیزها است.این یعنی چی؟سئوال خوبیه که براحتی مطرحش می کنی کاری که خیلیها عارشون میشه.و اما این چوب سبز.اگر در این مورد جواب ندادم بخاطر اینه که فکر می کنم در یک وبلاگ پاستوریزه ای مثل مال ماهها امکان پاسخگویی نباشه.من تو رو به رنگ چوب و فیزیک اون حوالتت می دم.خود دانی چه تعبیر کنی.امیدوارم به اندازه کافیی تاویل گونه نوشته باشم.
سلام
باعث شرمندگی من از اینجور تاو یل ها حالیم نیست؟
سلام
آش دو نامزدی که سیاسی کارن خوردن داره
راستی خوردن داره ؟
یک شعار انتخاباتی:
ائتلاف اصلاح طلبان با همکاری اعتماد ملی و همبستگی امکان پذیر است.
باسپاس.
سلام
آش برای فرد مر یض دوای بسیار خوبی است. مهم این است که طرف آشپز باشد ؛سیاسی وغیر سیاسی اش مهم نیست.
آقای سید مهدی طاهری
سلام علیکم . مطالبتون رو میخونم و در انها تعمق و تامل میکنم/ راستش من یکی دیگه از سیاست حالم به هم میخوره. متاسقانه و صد افسوس که اصلاح طلبان خیلی بد کردند.هر شب چهره های علی افشاری و سازگارا و عطری و... را می بینم که چطور رفتند امریکا و خوش می گذرونند و از پول این ملت و در لوای دوم خرداد خودشون رو به اونجا رسوندند و در خدمت امریکایی ها در امدند. با اون دک و پز و کراوات و... که گویی اصلا یه امریکایی تبار کامل هستند. خب بگذریم من میخوام بچسبم به رمان نوشتن و دیگه هم کاری به سیاست نداشته باشم. راستی من نفهمیدم این یلدا بازی و دعوتنامه شما که لطف کردید برای چیه؟ میشه قدری بیشتر توضیح دهید؟ التماس دعا در این ایام دارم
سلام
یلدا بازی از تارنگار < سلمان > شروع شد که پیوند آن در نوشتارم موجود است.؛ و بدین شکل است که هر فرد پنج مورد از خصوصیات٬ خاطرات٬و یا ... که مخاطبین وبلاگش از آن
مطلع نیستند برای آنها می نو یسد. پس از آن نیز پنج نفر را به این بازی دعوت می نماید.
... سیاست نیز امری است که خوب یا بد جزء ابتلائات زندگی امروزه ماست. آنانکه احساس وظیفه می کنند به قدر توان فکری و مادی در میدان سیاست وارد می شوند.
بیاد داشته باشیم: رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.
... اصلاح طلبان صرفا ْ آقایان فوق نیستند کما اینکه اینان به اصلاحات قانون مند عقیده ای ندارند . البته عواملی که باعث خروج انها از کشور شد را نیز نباید نادیده انگاشت.حرف بسیار است ٬ بگذریم.
در چنین روزگاری است که « نمردن » ، برای یک مرد ، تضمین حیات یک « ملت » است....
سلام
چشم انتظار حضور شما در حرفهای ناتمام
موفق و بهروز باشید.
سلام سید
ببخشید من یک مدتی خیلی کم تو اینترنت می آمدم اگر هم می آمدم در حد به روز کردن وبلاگ.
شرمنده هستم.
ممنون از اظهار لطفت نسبت به بنده حقیر
انشالله در آینده نزدیک اعتراف نامه من هم را خواهید دید.
موفق و بهروز باشید...
سید از اون یه بسته marlboro هم یه چی مینوشتی!!!همچنین پروسه طولانی فیلم scada
درود بر تو سید عزیز
من پیش از این در پستی با عنوان "ایما" از خود فاش سخن گفته ام و از گفته خود دلشادم!
اما بنا به مصالحی(!) پس از آن آنقدر فعال شدم و نوشتم تا یادداشت مذکور راهی آرشیو شود بیشتر موجبات خجالت و شرمندگی ما را نزد دوستان فراهم نسازد!
از یلدای شما لذت بردم و هر دو قسمت را کاملا خواندم.
مرا به حال و هوای تحکیم سابق می برید هرچند میانه ای با آن ندارم...
باز هم تشکر از دعوتی که نمودید شاید در زادروز تولد خودم دوباره از خود نوشتم.
پایدار باشید
ممنون از نظر شما که من جزو دوستان خودت بشمار اوردی
خوشحال میشم با شما کار کنم
مهدی جان سلام،
یلدات رو خوندم،
خیلی عالی بود، احساس به اشتراک گذاشتن و ثبت روزها با دوستان، منتظر روز نوشته های خوب دیگت هستم.
خدا که راست و چپ نداره ... راستی ... سر در وبلاگ شما رو گشتم اما اسمی از خدا ندیدم ... دل نوشتتون رو هم سر هم نوشتین .. شاید اگه جدا بود، حداقل از لحاظ رسم الخط فارسی درست بود ...
سلام سید جان! هنوز توی شوک دیدنت توی کرمانم. چرا اس ام اس هامو جواب نمیدی؟به وبلاگم یه سر بزن.
ما نفهمیدیم یلدا بازی خودت نوشتی یا یلدابازی ما را
سلام
به امید خوندن ما بقی یلدا نوشتهایت چند بار است آمده ام ... چرا خبری نیست؟ مگر سر صاحب قلم شلوغ است ؟
....نگارش روان و زیبایت یاد خاطرات زمستان ۸۱ و امامزاده اسماعیل محله زرگنده را زنده کرد . عزت زیاد .
بگذار تا اعتراف کنم ، به رسم یلدا ، شاید به نوعی دیگر
سلام
چشم انتظار حضور شما در حرفهای ناتمام
موفق و بهروز باشید....
سلام
سید جان!
کجایی؟
چرا آپ نمی شی؟
مننتظرتیم بابا!
عزیزم!
از هزاران اندکی زین صوفی اند
باقیان در دولت او می زیند
عزت عالی مستدام
آقای سید مهدی طاهری من نمیدونم آقای خاتمی چه دوغ ترشی به شما فروخته یا این که اصلاح طلبها چه بر سر شما آوردن که امثال شما این جوری در موردشون نظر میدین.منظورم نظر که در این وبلاگ http://hamedtalebi.blogfa.com/post-96.aspxنوشته بودین هست شما نمیتونین حرف حق بشنوید یا این که پذیرای حرف حق باشید فقط انشا الله که اون دنیاجواب این بی احترامیها که به آقا سیدمیکنید پس دهید من فقط میدونم که خداوند هر چه که ببخشد حق الناس را نمی بخشد پس از خدا بترسید شما سیدید ومن نمیتونم بی احترامی به سید کرده باشم شما کاری نکنید که جد بزرگوارتان از شما ناراحت شود