دلنوشت

دلنوشته هایی سپرده در دست باد!

دلنوشت

دلنوشته هایی سپرده در دست باد!

رگبار


 

بخت یار بود و اقبال بلند، چرا که دیشب جایی رحل اقامت افکندم که قرارم نبود و شبکه پنج تهران نیز داشتند. بخت یار بود و اقبال بلند، چرا که  از سر اتفاق برنامۀ شب شیشه ای با مجری گری رضا رشید پور که خیلی تعریفش را شنیده بودم در حال پخش بود. بخت یار بود و اقبال بلند، چرا که زیر نویسی درج شد که این برنامه  بدلیل درخواست مکرر تماشاگران تکرار  شده است.

مهمان برنامه یک عدد شیفتۀ گل به نام  سپیده بود. ومن چقدر خوشحال شدم که اینچنین بخت یارم بود و اقبالم بلند که بتوانم  یک بادبادک باز قهار آن هم از نوع شاعرانه اش را ببینم.

یقین داشتم که فضای این مصاحبه  غرق شور و شعر خواهد شد و من لحظاتی را پا برهنه بی هیچ چتری  زیر باران خواهم دوید. بلکه غبار از سر و روی بزدایم.

مجری برنامه خیلی مسلط اما با رعایت متانت و ادب به راحتی گلشیفته را تا آنجا که لازم بود می پیچاند و شیرازۀ  ذهنیت او را گام به گام با پرسشهایش اوراق می کرد و در نهایت پس از تصحیح  و تفاهم با او بحث را دوباره مجلد می کرد و می بست.  در جاهایی نیز می گذاشت که گلشیفته  با تمامی احساسش جولان بدهد. بسان همان اسب سپید که می تاخت در بزرگراه  و چشم همگان را به یک آن سوی خود می ربود و نظاره می کردند که تا به  کجا خواهد گسست همه غلها و زنجیرها را. و در کدامین نقطۀ افق چون بادبادکی  به سوی آسمان خواهد شتافت؟

گلشیفته در بحٍث رابطه  فیلمساز و سلایق مردم نتوانست بخوبی منظورش را بیان کند ؛ نباید هم انتظار داشته باشیم که اینچنین بتواند از پس یکی از مباحث مهم سینمایی ( رابطه سینما با مخاطب)  برآید؟! چرا که او یک منتقد سینمایی نیست . به عبارتی دیگر بیانش الکن بود تا بتواند آنچه در ذهن داشت( که  ذهنیتی درست نیز بود) را به خوبی ابراز کند واین همان جایی بود که رشید پوربا ملا یمت او را پیچاند.

اما در جاهایی که او خود موضوع را درک و لمس کرده بود بگونه ای غریزی بسیار زیبا و تمام عیار پاسخ می داد.

بگونه مثال در مورد  بازی باران کوثری گفت: که باران در خون بازی یک سلحشور بود.

من که محظوظ شدم از این تعبیر و تاویل که او برای باران کوثری بکار برد.هیچ نمونه ای پیش از این از کاربرد این لفظ در چنین جایگاهی سراغ نداشتم. به واقع نیز اینچنین بود سلحشوری که با تحمل یک چهره پردازی سنگین برای  زشت شدن و از آن بدتر با از سر گذراندن چندین ماه تجربه  از فضای واقعی و عینی معتادان به هروئینی به درخشش در میدان سینمای ایران دست یافته است.

در مواجهه با این مصاحبه بیش از همه صمیمیت و از آن اعظم تر فرو تنی گلشیفته من را به وجد و ستودن او وامی دارد. او بی هیچ تعارفی  گفت که اگر لیلی حاتمی نقش سپیده را درمیم مثل مادر بازی میکرد بی شک زیباتر می شد.

 هرچند که من به شخصه بازی شور مندانه گلشیفته را چنان گیرا می دانم که از این پرسش که دختری در این سن وسال چگونه یک پسر ده ساله دارد؟ در می گذرم! همچون چگونگی نجات جیمز استوارت در حال سقوط ازآن بلندای ساختمان در اوایل فیلم سرگیجه هیچکاک که غالب منتقدین سینمایی از آن در گذشته اند! 

بخش دوم مصاحبه به لحاظ فضا ی حاکم برآن با پخش قطعه ای موسیقی آغاز شد که مجری مطابق معمول از مهمان برنامه می خواهد که پس از شنیدن آن احساس خود را بیان کند  .

و بدین سان بود که ابرهای بهاری شتابناک سررسیدند و از بغض هجران شان بی هیچ ریایی  گره گشودند و لطافت را ارزانی زمینیان نمودند. باشد که از آن پس پاکی را پیشۀ خود سازند.

 

                                                            

 

قطعه ای از موسیقی میم مثل مادر پخش شد.گویی  زخمه ای  بر تار دلش نواختند کاینچنین بی امان  باریدن گرفت. طَـُرفه آن که حاضر به یراق ، دستمالی نیز پر شال خود داشت.  همیشه از بازنوازی آهنگهایی که با یک گروه از سازهای جاندار کار شده اند و حالا می آیند با یک ارگ و سینتی سایزر اجرا می کنند متنفر بوده ام.اما  چه کنم  که بر بارشی اینچنین سپید نتوان اقتدا نکرد.

رشید پور اعلام کرد نسخه ای از فیلمنامه که متعلق به خانم فراهانی است در اینجا وجود دارد که در ابتدای آن آقای ملاقلی پور یادداشتی برای ایشان نگاشته اند، وخواند آن را.

سبک وسیاق نوشتار حکایت از آن داشت که به هنگام تدوین فیلم، نگاشته شده است. گویا در آن زمان و به هنگام دیدن راشها ، تا ثیر شگرف حضور گلشیفته در فیلم بیش از پیش برای آقا رسول  تبلور و عینیت پیدا نموده بود.اما در اصل، این نوشتار بگونه ای  بی پیرایه حال و هوای خود آقا  رسول بود به هنگام تولد میم مثل مادر . گویا می خواست برای سنگ صبوری چون مادرش( خیال) و عزیزی چون دخترش ( واقع) درد دل کند؛ و این خیال و واقع ، هردو در گلشیفته تجسم یافته بود.

نوشته بود که در هر نمایی، در مقابلش نمایی ازمرگ هم بود وبعنوان یک کارگردان ناباورانه از اینکه این همه کار وی باشد به راشها می نگریست:

 " هر بار وقتی شوق وجودم را فرا می گرفت؛ به غلط کردن می افتادم."

و بدینسان ،در تجلیل از خیال( خیال عزیز و دوست داشتنی) به ستایشی شکوهمند از گـُلی پرداخت :

"در همه جا نخ بادبادک خیال به دست تو بود."

 ****

گلشیفته هدیه ای نیز برای تماشاگران آورده بود آن هنگام که رشید پور تصویری 35*55 از آقا رسول را به نمایش گذارد.

خیلی خنده دار بود و اگر حمل بر بی ادبی نشود مضحک.

بر گستره و زمینه ای از پر قو ، آقا رسول چونان یک مصلوب آرمیده بود. با همان هیکل و جثۀ ستبر و زمخت، صورت تپلی و گوشتی، دماغ پَت و پهن و ناهموار، سیبیلهای انبوه و چخماقی و از همه خنده دارتر شکم ورقلمبیده اش  که بدجوری توی ذوق می زد.آخر بطور معمول با زمینۀ پر قو یک زیباروی پریوش ،جفت وجورمی شود.

 

ولی با این همه این عکس دل می برد ودل می سوزاند.چرا که اینجا خنایگر خیال آرمیده بود.این عکس جلوه گر همان تضاد همیشگی ملاقلی پوربود. مثل ماءمور قانون- جناب کلانتر- که زیر آن ستارۀ حلبی اش، قلبی از طلا می درخشید.

و گــُـلی از پس تلالو اشکان چشمش چه  نگاهی به این عکس می کرد.

 توصیف این نگا ه برایم ناممکن است. شاید نگاه کودکی  بود که با حسرتی عظیم به آخرین حلقه های گیسوی بادبادکی که از دستش رها شده می نگرد و بادبادک آرام ، آرام در اعماق آسمانها گم می شود.

 

 

نظرات 25 + ارسال نظر
کاکو شیرازی پنج‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:13 http://arj57.blogfa.com/

می دونی کاکو من این بازیگر زیاد نمیشناسم

طاهری نیا پنج‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:43 http://www.taherinia.blogfa.com

سلام سید جان. توجه شما را به چهار نکته جلب می کنم:
۱) بنظرم در نام مجری لازمست یک بازنگری مختصر انجام دهید.
۲) برای دیدن این برنامه شب شیشه ای یا همان عبور شیشه ای که هر شب مرا میخکوب خود می کند کافیست گیرنده تلویزیونی خود را به برخی تجهیزات ضاله مجهز گردانی. بخصوص که تجریه نوشتن داستانهایی را داری که خواندنش برای افراد زیر ۱۶ سال توصیه نمی شود. اینگونه هم دل به اتفاقات نبسته ای و هم برخی استعدادهای پنهانت فعال خواهد شد.
۳) امیدوارم گلشیفته ای که دیده اید ارتباطی با مقوله ملاقلی پوریسمی که در شما سراغ دارم نداشته باشد.
۴) اگر فیلم سنتوری را ندیده ای حتمن ببین.
موفق باشید!

سلام
۱. نظر شما لحاظ شد.
۲.فعلاً دست ما کوتاه و خرما بر نخیل است.می ترسم در دفعۀ بعد داستان برای ردۀ ۱۸ به بالا بنویسم. بنابراین بی خیال این تجهیزات!
۳. من باب نا امیدی شما دنبالۀ نوشتارم را با رو یکردی به آقا رسول
ادامه دادم.
۴. هنوز اینجا خبری نیست.

سیامک پنج‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:16 http://siamakab1355.persianblog.com

زیادی شیفته نشده ای؟! یادم می آید آن سالهایی که درخت گلابی تازه اکران شده بود بازهم شیفته شده بودی.من از اغلب بازیگران خوشم نمی آید.این موضوع علاوه بر اینکه یک حس قوی است قابل توضیح هم هست!

سلام
بنده که حال وهوای خودم را در زمان اکران درخت گلابی یادم نمی آید. اگر شما چیزی بیاد دارید بگویید تا مستفیض شویم.
التماس می کنم : این حس قوی تنفرتان نسبت به اغلب بازیگران را شرح و بسط دهید.
چشم انتظارم!

سرمدستان پنج‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:52 http://sarmadestan.blogfa.com

سیدجان سلام
ضمن تاکید بر مطالب اقایا ن عباسپور و طاهری نیا برات از خداوند موفقیت خواستارم
یا محمد و علی

مصطفی شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 13:11

سید تهران بودی مگه؟آقا میومدی ...

جلال الدین شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 20:06 http://mardenaee.blogfa.com

سلام بهدا نظر می دم بعداْ!!!سر بزن

سید ابراهیم میرحسینی یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 00:10

سلام سید جان!
اومدی بی خبر!
آقا!
یه شب بد می گذروندی
در مورد گلی هم باهاتون موافقم.
یادت باشه میم مثل مادرو تموم نکردی هاااااااااااا!!!!!!!!!!!

محمد رضا یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:48

سلام
چون همه شماره ای مینویسن منم مثل جماعت :
۱- اولا چرا بی خبر بروز می شی ؟
۲- دوما دفعه دیگه وقتی بخت یار بود و اقبال طویل لطفا یک اس امسی هم برای ما صادر کنید .ما هم بخت بلند بشیم .
۳- مراقب خودت باش(اینو همینطوری گفتم )
۴- با نظر دوستان راجع به درخت گلابی سخت مخالفم . من هیچ وقت تبلور یک احساس درست و حسابی رو از تو ندیدم .چه برای درخت گلابی چه طعم زیتون چه برای لئون لوک بسون که قبلا برات نوشتم .
۵-قبلا راجع به تجهیزاتی که بخت و اقبالو عوض میکنه باهات مشورت کردم . آیا هنوز بر همان نظری ؟
عزت زیاد

سیامک(پاسخ) یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:24 http://www.siamakab1355.persianblog.com

آدمها چیزهایی زا به دلخواه فراموش می کنند.بعد هم آدمها احساساتشان را هرجایی بروز نمی دهند.و اما بازیگران:
اول:من در نظرات مکتوبم سخنی از تنفر نیاورده ام.
دوم:با چند بازیگر بزرگ!همصحبت شده ای؟اینها بجز چند حس و حال(احساس) چیزی در چنته ندارند.شخصیتش را می گویم.اغلب نه مسائل تئوریک می دانند و نه زیبایی شناسی!بیش از یکی دو ساعت امکان تحملشان نیست.جز چند استثنا مابقی بر این سیاقند.
سوم:من هم با بازی برخی بازیگران زندگی کرده ام.لذت برده ام.اما مجذوب شخصیتشان نشده ام.
چهارم:شیفتگی که شاخ و دم ندارد.لازم نیست بنویسی شیفته شده ام و پایش را امضا کنی.وقتی در چند مطلب آخر مرتب می گویی(می نویسی) سپیده سپیده سپیده!!!
پنجم:سخن همچنان باقی است.

مهدی حلاجیان یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 13:31 http://mehal51.blogsky.com

سلام
نمی دونم از هوای شیرازه یا از طیع لطیف شما.
هرچه هست زیباست.
با سپاس.

محمد طاهری دوشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 20:26 http://www.fardayeno.blogfa.com/

سلام . . . منفیلمها را می بینم اما نه مثل شما به مهندسی بیش از حد فیلمها واردم و نه بررسی فنی میکنمشان که نمی توانم بکنم به هر حال خوب بود خواندم . . . نثرت مخصوص خودت است

طاهره سه‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:26

از خدا جوئیم توفیق ادب / بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد / بلکه آتش در همه آفاق زد
مائده از آسمان در می رسید/ بی شری و بیع و بی گفت و شنید
در میان قوم موسی چند کس/ بی ادب گفتند کو سیر و عدس
منقطع شد خوان و نان از آسمان/ ماند رنج زرع و بیل و داسمان
باز عیسی چون شفاعت کرد حق/ خوان فرستاد و غنیمت بر طبق
مائده از آسمان شد عائده/ چونکه گفت انزل علینا مائده
باز گستاخان ادب بگذاشتند/ چون گدایان زلّها برداشتند
کرد عیسی لابه ایشان را که این/ دائم است و کم نگردد از زمین
بد گمانی کردن و حرص آوری/ کفر باشد نزد خوان مهتری
ز آن گدا رویان نادیده ز آز/ آن در رحمت برایشان شد فراز
نان و خوان از آسمان شد منقطع/ بعد از آن زان خوان نشد کس منتفع
ابر بر ناید پی منع زکات/ وز زنا افتد وبا اندر جهات
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم/ آن ز بی باکی و گستاخی است هم
هر که بی باکی کند در راه دوست/ رهزن مردان شد و نامرد اوست
از ادب پر نور گشته است این فلک/ وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
بد ز گستاخی کسوف آفتاب/ شد عزازیلی ز جرأت رد باب
هر که گستاخی کند اندر طریق/ گردد اندر وادی حیرت غریق

علی اصغر بارویی سه‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:26 http://abarooee.persianblog.com/

این گلشیفته خانوم بد جور دلا رو برده، باز خوبه توی نوشتت گهگاه گذری به مرحوم ملاقلی پور زدی وگرنه به جای اناالحقت باید پیرانه سرم عشق جوانی.... از دیار شیراز به مشاممان می رسید.
یا علی آق مهدی

رهگذر سه‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 13:00

من فکر میکنم دوستان یک مقداری امر برایشان مشتبه شده است یا اینکه خود را به خنگی زده اند. وقتی بازی گلشیفته محشر است و آدم خوشش میاید چه ربطی به گودرز دارد و شیفتگی!!!!!!!!!!!!

حامد قربانی سه‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 15:46

سلام سید
قبلا نقد فیلم می نوشتی حالا انگار داری گل شیفته رو نقد که چه عرض کنم

محمد رضا سه‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 23:04

سلام از آن طبع روان و قلم زیبا بخواه که پر کارتر باشد: زودتر بروز شو . هر چند که در این مشغله زندگی سخت است . منتظرم.

طاهری نیا چهارشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:28 http://www.taherinia.blogfa.com

سلام.
سید جان یه سر بزن!
گرچه بیش از حد شخصیه!

طاهره پنج‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:44 http://mayatari.blogfa.com

سلام . این لطافتی که در نوشتارتان خرج می کنید ستودنی است ! البته به چشم مخاطب ناشناس !! گرچه در هر صورت شور و حرارت گلی جان مرا نیز شیفته کرد ! موفق باشید !

حرفهای ناتمام شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 15:12 http://shariatti.blogsky.com

با لاله که گفت...
شعری از دکتر علی شریعتی.
چشم انتظار حضور گرم شما در حرفهای ناتمام.
موفق و بهروز باشید.

محمد طاهری شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 15:26 http://www.fardayeno.blogfa.com

سلام والله چرا دروغ بگم یاد ندارم عکس بذارم چند بار هم تلاش کردم از روی راهنمای بلاگفا اما نشد منو راهنمائی کن منتظر هستم . . .

جلال الدین شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 19:08 http://mardenaee.blogfa.com

سلام
چه عرض کنم!!!!؟

لیست وبلاگ‌های به روز شده یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:56 http://update.1irani.com

با سلام،
از عضویت شما در «لیست وبلاگ‌های به روز شده» مدتهاست می‌گذرد و با وجود وبلاگ فعالی که دارید، متأسفانه آنرا پینگ نمی‌کنید. به همین دلیل لینک شما تاکنون به صدر لیست نیامده.
برای پینگ کردن کافیست بعد از آپدیت (به روز رسانی) و نوشتن یادداشت جدید، آدرس وبلاگ خود را (به همراه http://) در کادر مخصوص پینگ در بالای صفحه اصلی لیست وارد کرده و بر روی دکمه «ارسال پینگ» کلیک کنید تا در عرض چند دقیقه، لینک شما به بالای لیست بیاید و دوستان از یادداشت جدید در وبلاگتان مطلع شوند.
موفق و سربلند باشید

موسی عبداللهی یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:49 http://abdollahi57.blogsky.com

سلام
وبلاگ زیبا و پرمغزی دارین.
آقا خوشحال میشم سری به وبلاگ ما بزنین.
ممنون

طاهری نیا یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 20:29 http://www.taherinia.blogfa.com

نیکی و بدی، اوهام آدمیانند، در قالب قوانین اخلاق.
سر بزن!

علی روشنگر دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:03 http://mirzakazem.blogfa.com

سلام.
با اینکه بنده اهل تهران هستم . اما متاسفانه به دلایلی هیچ کدام از این دو بار پخش برنامه گلشیفته را ندیده ام . اما از شما بسیار ممنونم چرا که با توصیف جامع خود تصویری ذهنی از این گفتگو برای من ایجاد نمودید .
در مورد گلشیفته حرف ها بسیار زده شده و همچنین در مورد دیگر بازیگران هم سن و سال او که به حق گوی پیشتازی را از بازیگران جوان مرد دزدیده اند . اما به نظر من گلشیفته اگر چه زن است اما عنوان مارلون براندوی سینمای ایران برازنده اوست .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد