عکس یادگاری رزمندگان در کنار نقاشی های داخل مسجد (نقاشی : ناصر پلنگی)
در انتهای دو خرداد و در آستانه روز سوم!
کدامیک برتر است؟
....
تلویزیون<بلمی به سوی ساحل> عمو رسول را گذاشته است.داستان سه بسیجی که در تلاشند
باتهیۀ کروکی از جاگیری نیروهای عراقی در خرمشهر ،زمینۀ عملیات فتح خرمشهر را بوجودآورند.
و من خود را در هـُرم سوزان آفتاب خطۀ خوزستان می یابم.
امیدیه ـ بیابانهای تفتیدۀ کنار رود زهره،سایۀ شکوهمند کُناری پیر تنها جای آسودگی است.اما
دریغ،که آتش بادی لجوج دمادم زوزه می کشد و تازیانه های داغ خود را بر سر و روی بیابان گردان
می نوازد.چاره ای نیست،چفیه را دور تا دور سرم می پیچم و فقط روزنۀ دیدی برای خود باقی می
گذارم.به دور دست می نگرم ؛در سینۀ کوه خشکیدۀ روبرو،خطوط لولۀ نفت بی هیچ درنگی
سینه خیز تا آقاجاری میدوند.کدامین جذابیت مرگبار مرا بدین آوارگی کشانده است؟
آبادان:صبح زود است . سوت قطار باربری در تمامی خیابان سی متری می پیچد.کودک خردسال از
خواب می پرد و شگفت زده به دنبال صدا تا بندرگاه از خانه بیرون می زند.غلغله ای است حجم
انبوه اجناسی که از کشتی خالی می کنند برایش تماشایی است.
اهواز:گیسوان پریشان کارون به خون خضاب شده است.امام امسال را سال پایان جنگ خوانده
است .پسرک ۱۲ سال بیش ندارد و خود را مغبون می پندارد .عید که بیاید جنگ تمام می شود و
او هنوز نتوانسته که اسلحه به دست بگیرد.قد و قامتش حداکثر یک وجب بلندتر از کلاشینکف
تاشو است،معضل همین است!بالاخره در و تخته با هم جور می شود :تیپ ۳۳ المهدی و دیدار از
هویزه ،سوسنگرد،خرمشهر...
کدامین جذابیت مرگبار مرا بدین آوارگی کشانده است؟
سینمایک<روز سوم > را پخش می کند.جنگ خیابانی و خانه به خانه میان اندک جوانان رزمندۀ
شهر و لشکریان زره پوش صدام.تاکتیک نظامی دولت مدرن رئیس جمهور بنی صدر به سبک
ساسانیان خواسته است که علی الحساب دشمن شهر را از آن خود کند!
برادر، سمیرا را خاک میکند تا از چشم بیگانه پنهان بماند؛تا گاه رهایی دررسد.
اتحاد زیبای زمین و زن.
هنگامۀ رهایی فرا می رسد: نخلستانهای انبوه ِ سراسر بشکوه ِ خرمشهر،یکایک سایۀ سر زن
می شوند تا او به آرامش کارون برسد.
...
اگر محمد جهان آرا نبود بی شک سید محمد خاتمی هم نبود.۲خرداد و سوم خرداد هر دو زنجیره
ای از سلسۀ بی پایان حماسه های مردم ایران زمین اند.مهم تداوم حماسه است وبس!
و طـُرفه اینجاست که روز پـسین دلیل وجودی روز پـیشین شده است!
ومن دلبستۀ هردو هستم.
...
کدامین جذابیت مرگبار پیاپی مرا بدان خاک تفتیده و هـُرم سوزنده می خواند! گریزی نیست:
بوسۀ من نثار تن ِ سوختۀ تمامی نخلهای مقاوم بادا.
شبی که بعضی از بسیجی ها آخرین مناجات را انجام می دهند و خود را برای سفر آماده می کنند و...
هر دو زیبا هستن ...
یا علی
آری وقتی که شب رسید همه جا از بوی گوگرد و حس سرد سرب آکنده شد. نرگس، که به همت دستهای مهربان بهاری در هر کوچه از خاک مهربان دیارم رسته بود، زیر سم اسبهای آهنی زنگیها جان داد و صدای هقهق نسترنها در هیاهوی پرندههای فولادی که نعره مرگ سر داده بودند، گم شد و دیگر نشانی از ردپای پرستوها که همیشه بر شاخههای نخلها به یاری جفت خویش، طرح آشیانهای امن را میریختند، نماند...
آری شهر من سوخت و تکید اما؛ سروهای سربلند شهر من استوار و پابرجا ماندند و شمع فروزان پایداری را تا دمیدن صبح فردا افروخته نگاه داشتند. جان دادند تا جاودانه بمانند و جاودانه ماندند تا تاریخ در صفحات خود، برای نسلهای فردا از دفع تجاوز روایتها کند. ..
نسیم اردیبهشتی در شیراز
سلام
به من هم سر بزنید منتظر حضور سبزتون هستم
سلام امید وارم در مورد مسائل و موضوعات آن زمان و اولین رئیس جمهور ملی ایران مطالعه لازم را انجام بدهی و به این راحتی قضاوت نکنی
سلام
مشکل اعداد ۲ و ۳ نیستند.
مشکل حتی تاریخ و ماه و روز نیست.
مشکل کج سلیقگی عده ای و آویختن به ریسمانی برای بالا رفتن است.
وگرنه همه می دانند که ۲ و ۳ خرداد رمز بقای انقلاب را در خود نهفته دارد لیکن هرکدام به زبان حال خود. این مائیم که باید خود را به ادبیات گفتاری دو تاریخ نزدیک کنیم.
با سپاس.
سلام
تفاوت خیلیه!
و این هیچ کدوم نافی دیگری نیست
بروزم
سر بزن
سلام .۳ خرداد را به سختی هم به یاد نمی آورم . اما ۲ خرداد را به سختی هم از یاد نمی برم . به روزم .
فامیل جان سلام
یادم رفته بود بهت بگم که عیدی که فامیلمون رو دیدم خیلی ازت تعریف میکرد
راستی یه خبر دیگه شاید ندونی
فامیلییتمان بیشتر هم شد
دادش کوچیکه داماد فامیلتون شد
خیلی مخلصیم
یاخدا
سلام
چیزی که برایم جالب است پر اتفاق بودن خرداد است.
با یک ( اتفاق ) بروزم.
چرا باید بعد از فتح خرمشهر جنگ ادامه پیدا کنه؟ خون چند هزار نفر باید ریخته بشه؟ چند مادر باید داغدار بشن؟ چند خانواده باید بی سرپرست بشن؟
سلام.
؛ کاش هرگز از آن سفر کوتاه اما دوست داشتنی وخاطره انگیز به آمستردام، باز نمی گشتم. ؛
با "شب سگی" بروزم.
سر بزنید!
سلام سید
با اسم و چهره شما در اولین سالی که پا به عباسپور گذاشتم آشنا شدم. اما متاسفانه توفیق آشنایی از نزدیک فراهم نیامد. ظاهرا این عالم مجازی توانست تا حدی این بی توفیقی من را جبران کند. با تار نمای شما از سال گذشته آشنا شدم و هر چند از گاهی به یاد تجدید خاطرات گذشته هم که شده به آن سری می زنم. از شما هم دعوت می کنم به اتاقک کوچک این حقیر سری بزنید و با نظرات خود مرا شاد نمایید.
www.salamydobare.blogfa.com
سلام با دو مطلب به روزم سر بزن
با سلام
با مقاله " ماهواره ها آمده اند" به روزم
از ایمیل خبری نبود.