باید امشب فاتحه ای بخوانم.
به یاد آن ابروان پیوسته
و "نوا"ی مترنم
در دالان های پیچاپیچ
تا به ایوان خرامیده
باید امشب عودی بسوزانم.
در خیال آن چشمان سیاه
تا دود خوشش
برود تا بام
تا آسمان
تا "آستان جانان"
و بپیچد
در کوچه پس کوچه های نشابور
باید امشب اشکی بیفشانم.
از برای آن،بلند موهای سپید
و عزلتی که نصیبش کرد
روزگار غریب
باید امشب دستی بچرخانم.
بیاد آن دستان مست
برتارک سیمهای زرد و سپید
و نغمه های پر شور قدیم
باید امشب فاتحه ای بخوانم.
از برای تسلای دل خویش
و در بدرقۀ عیاری عظیم
"در گل بمانده پای دل
جان می دهم ؛چه جای دل
و ز آتش سودای دل
ای وای دل ، ای وای ما"
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم
چه هزاران بار که "نوا" را نشنیدیم و چه چندین هزاران باری که با "آستان جان " نگذراندیم...
بله ... خلقت و آفرینش کاری است خدایی و الهی
و آنان که می آفرینند و خلق می کنند از روح و عمر خود "مصرف" می کنند که عمر جسمشان چنین کوتاه می شود
54 سال سن زیادی نیست ...اما برای روح خسته هنرمند ...؟
و هنرمندان آنچنان عمیق می زیند که عمرشان کوتاه است.
و در خال کاستنیم و از دست دادن. داریم کم کم پیر می شویم و معاصرانی که شخصیت و عمرمان را شکل داده اند از دست می روند و تازه آن موقع است که می فهمی سن خاصی را رد کرده ای و تو هم باید کم کم ...
راستی از اظهار همدردیت ممنون. مصاحبت شازده کوچولویی را از دست داده ام و سایه و لطفش را هنوز امید دارم.
سلام
عشق در قلب های شکسته متجلی می شود
و سید عاشق هربار در غمگنانه هایش زیباتر می سراید.
سید خیلی زیبا بود
خدا او را " تو را و ما را مورد رحمت خویش قرار دهد
سلام قشنگ بود و بی ریا اما باید کمی هم خروج از نرم عادی زبان را هم به آن بیفزایی خیلی عزیزی خداحافظ البته به روزم با نقدی بر روزهای سبز حنا مخملباف
سلام
ما هم با تو همراهیم
سید جون سلام
به قول خود خدا
انا لله و انا علیه راجعون
یا علی
ما همه روزی از اینجا می رویم
کاش این پرواز را باور کنیم