ما که بشقاب شلغم و شراره سرخ نگاه که ندیدیم.تنها چیزی که دیدیم انسانی بود در پنجره اتاق. در یک دست سیکار و یک دست لیوان نوشابه ای که چند تکه یخ در آن بازی می کرد.یک جرعه نوشابه یک پک سیگار.وه!چه شاعرانه.
داداش من ،دیده بصیرت می خواهد که این لوازم شاعرانگی را ببینی!
سید جان سلام ازاینکه به وبلاگ خرابه من سر زدی کمال تشکر را دارم . در زمان امتحانات ژایان ترم هستم انشاالله که بیشتر شما را در وبلاگ خرابه ام ببینیم. خداحافظ
سلام حالا کی وبلاگ شما خراب شده و ما خبردار نشدیم؟
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
نگاهتون به زندگی خیلی جالبه.وقت کردید سری به بلاگ منم بزنید.
آخ از بخار بشقاب شلغم گفتی....
راستی سبک جدید نوشتاری ت رو می پسندم .ولی دنده جدیدت رو نه . در نظر ماضی هم اشارتی رفته بود
بخاطر اینکه پسندیدی دفعۀ دیگر از بخار بشقاب لبو برایت می نویسم .
اینقدر هم به این دندۀ ما گیر نده اخوی.تازه همین الانش هم درست جا نرفته است
ما که بشقاب شلغم و شراره سرخ نگاه که ندیدیم.تنها چیزی که دیدیم انسانی بود در پنجره اتاق. در یک دست سیکار و یک دست لیوان نوشابه ای که چند تکه یخ در آن بازی می کرد.یک جرعه نوشابه یک پک سیگار.وه!چه شاعرانه.
داداش من ،دیده بصیرت می خواهد که این لوازم شاعرانگی را ببینی!
سید جان سلام
ازاینکه به وبلاگ خرابه من سر زدی کمال تشکر را دارم . در زمان امتحانات ژایان ترم هستم انشاالله که بیشتر شما را در وبلاگ خرابه ام ببینیم.
خداحافظ
سلام
حالا کی وبلاگ شما خراب شده و ما خبردار نشدیم؟