پس از سی سال


 

HAJ

سی سال گذشت از مرگ مردی در غربت مه آلود لندن.و من نمی دانم در آن تنهایی غریبانه چه برسر او رفت.مردی که سخن و قلمش تا کنون دونسل را شیفته و مجذوب  یا منتقد و معترض خودش کرده است. این مرد به هر شیوه که از میان ما رفت اما به یقین شهید است. چرا که شهید را معنایی نیست جز زنده و آگاه. و او همچنان در میان ما زندگی می کند چرا که هنوز هم بر سر او کشمکش است. هنوزهم مدعیان و مخالفانش آرام و قرار ندارند .و این همه نشان دهندۀ تپش قلب او در گوش زمانۀ ماست. و منی که خود از کودکی  با "یک ،جلویش بی نهایت صفر" و "قصۀ حسن و محبوبه" با او آشنا شدم تا به کنون شاهد این کشمکش ها و نزاعها بوده ام.

اما مگر او برای ما چه داشت ؟چه میراث و ثمره ای باقی نهاد که این همه میراث خوار و مدعی العموم دارد؟

کسانی او را ایدئولوگی دانستند که اکنون زمانه اش به سر آمده و تاریخ مصرفش را مهر پایان زدند . کسانی نیزچون دکتر سروش اگر چه او را به نشترنقد برشکافتند اما با این وجود هنوز خود را ریزه خوار خوان گسترده اش می دانند،کسانی نیز او را آماج عقده های خویش کردند .چونان س. ا. نبوی که بر سر قضیۀ حجاب عنان قلم را رو به سوی او گسیل داشت و گویی تمام بدبختی ها زیر سر این مرد است و زیباترین سخنرانی اش را به تمسخر گرفت که دیگر" فاطمه ، فاطمه نیست".

اما همۀ اینها به کنار ،می خواهم بگویم  او اکنون  برای من چه ارمغان و میراثی کارا دارد؟

 

آخرین رجعت من به او بر می گردد به "حج".زمانی که در سال 83 به تقدیری و وسیلتی عازم عربستان شدم. ره توشهء من با وجود انذار دیگران چندکتاب بود که در میانشان کتابی با چاپ قدیمی و مجلد به روزنامه نیز به چشم می خورد:

کتاب" تحلیلی از مناسک حج"منتشره از سوی( دفتر تدوین وانتشارمجموعه آثار برادر شهید،دکتر علی شریعتی در اروپا) .  

شاید اگر نبود این کتاب، حج همان بود که بایزید بسطامی به سخره اش گرفته بود.

 

گویند بایزید مردی دید به راه؛ از او پرسید به کجا شوی؟

 در جواب گفت: به طواف خانه روم.

بایزید بدو گفت :بیا و هفت دور به گرد من بچرخ و رنج سفر به خود راه مده!!

 

حج در سخن شریعتی چونان عرضۀ یک جهان بینی توحیدی است و من در میان اندک خوانده هایم  پس از تفسیر" امام زین العابدین "از مناسک حج برای" شبلی"،تفسیر و تحلیل شریعتی از این آئین ابراهیمی ، قدر و منزلتی عزیز وعظیم دارد.

 

حج:آهنگ، قصد،یعنی حرکت و جهت ِ حرکت نیز هم.

هجرت از  "خانۀ خویش"  به  " خانۀخدا"، "خانۀمردم" !

وخدا"سر منزل" تو نیست،" مقصدِ" تو است.مقصدی که همواره مقصد می ماند.

 

در آن سفر نیز حتی در مسجد الحرام آن کتاب را به همراه میبردم و در جواب ماموران سعودی که از چیستی آن کتاب می پرسیدند ؛ می گفتم که این کتاب مناسک است.بدین گونه کاری به کارم نداشتند . البته این ماموران از لحاظ رفتار و آداب چونان ماموران سالهای گذشته نبودند که ایرانیان خاطرۀ تلخی از برخوردهای تند و خشن آنها داشتند.

پس از سی سال، هنوز که حج شریعتی را می خوانم برایم طروات و تازگی به ارمغان می آورد و شور و جوشش .

پس از سی سال، هنوز که دوستانش از خاطرۀ مرگ او سخنی به میان می آورند چشمانم نمناک می شود.

پس از سی سال، هنوز احساس می کنم که در ذهن و ضمیر ِ من یکی، شریعتی زنده است!

   

 *****************

 تصویر بالا برگرفته از کتاب حج دکتر شریعتی که توضیح زیر را به همراه دارد:

 طرح پیشنهادی برادر شهید برای روی جلد.

"همه غلطی می چرخند ؛ الا یکی:همان فلش سرخ- حسین- وتنها اوست که به دعوت شهادت، طواف را ترک می کند."