عمو عزیز


دو سه بار توی این پنج، شش سال اخیر بیشتر ندیده بودمش. اما همین چند دیدار اندک کافی بود تا روز جمعه برای بدر قه اش تا لب گور به دنبالش بروم.

از آن جنس مردمانی بود که با طلیعه اولین نگاهش قامت سرو گونش در دل می نشست.متبسم بود و همان لبخند ملایم کافی بود تا ملاحت را در تمام صورتش منتشر کند.مرامش رفاقت بود و اگر از ادب کاسته نشود رفیق باز درجه یکی بود.سلسله این رفقایک سرش به  پیش از انقلاب و کسی چون شهرام ایروانیان ( معمار مقیم انگلستان) می رسید و یک سر دیگرش به این زمانه و کسی چون حاج کاظم محمدی ( مداح شهیر شیرازی)!

...