دلنوشت

دلنوشته هایی سپرده در دست باد!

دلنوشت

دلنوشته هایی سپرده در دست باد!

خشکسالی-3


چه فتنه ای از این بزرگتر ،که یک آسمان ابر بیاید بالای سر شهر و یک روز تمام سنگین و رنگین خودش را به رخ همه بکشاند اما دریغ از آنکه دمی دلش بشکند ؛حتی به آه آن کودک چکمه پوش!  

آری،چه فتنه ای از این عظیم تر!

 

- از بیانیۀ چهارم میرآب باغهای غمبار 

خشکسالی -2


 

دیگر کسی روی آن ندارد که از برای طلب باران، نماز اقامه کند. 

چرا که پرده از روی همگان بر افتاده است. 

 

- از یادداشتهای کودک چکمه پوش

خشکسالی-1


در حیرتم از مردمانی که در پلیدی خود غوطه ورند.  

و در عین حال توقع دارند ، من به حالشان گریه کنم؛ 

شاید که پاکی نصیبشان شود. 

 

-از یادداشتهای یک ابر سرگردان