دلنوشت

دلنوشته هایی سپرده در دست باد!

دلنوشت

دلنوشته هایی سپرده در دست باد!

پیانو


تنها یکبار دیگر را بیاد دارم  که وسط هوای گرم و دم کردۀ بعدازظهرخرداد ماه،ناگهان آسمان شروع به باریدن کرد.و آن موقع من بهمراه چند تن دیگر سایه های درختان خیابان حافظ را طی می کردیم.و درست دم درب حوزه هنری ،تقاطع خیابان سمیه بود که خیس شدیم و پر طراوت.نمی دانم شاید اصغر یادش باشد که چگونه غافلگیرشدیم.