-
نهال امید
سهشنبه 13 تیرماه سال 1402 11:26
هو وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِین با تمسک به این آیه سعی می کنم ذهنم را از تمامی جلو دویدن ها و تخیلات منفی به دور دارم. امید که امیدم به ثمر نشیند.
-
2 خرداد یا سوم خرداد
چهارشنبه 3 خردادماه سال 1396 23:52
2خرداد یا سوم خرداد مساله کدام است.
-
« رسول اندوه »
چهارشنبه 18 اسفندماه سال 1395 23:44
"هو" اسفند امسال که سر رسید،یادم آمد که ده سال از مرگ رسول گذشته است.حال و هوای آن روز دوباره به سراغم آمد. سری به " دلنوشت " زدم و یکبار دیگر نوشتارآن ایام را مرور کردم. .... « رسول اندوه » شب،داخلی، ادارۀ محل کار: پیام کوتاهی روی تلفن همراه خودنمایی می کند. نگاه کردم وبی اعتنا گذشتم ؛چه شوخی بی...
-
پکن
شنبه 29 اسفندماه سال 1394 23:53
دختران با کمند بلندگیسوان مشکی بی هیچ پیرایه ای با اندامهایی لغزان و چهره هایی معصوم مینیاتورها یی ست به یاد مانده از پکن
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 اسفندماه سال 1393 23:47
-
خاطره و نوستالژی رمضان
چهارشنبه 16 مردادماه سال 1392 06:01
بیست و پنج سال پیش ، رمضان سال 63. روزهاییکه اولین تعطیلات تابستانی زندگی ام با ماه رمضان مقارن شده بود. انگار همین دیروز بود... شب، وقت خواب که می رسید، پدر سعی می کرد از چشم من پنهان شود. بنظرم حوصله اصرارهای بی پایان مرا نداشت. هر چند که سرانجام او را می یافتم و متقاعدش می کردم، برای سحری بیدارم کند. سحرگاه، همگی...
-
این بار فقط بدین خاطر رای میدهم ...!
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 23:51
این بار فقط بدین خاطر رای میدهم که امنیت کشور پایدار بماند و دکتر حسن روحانی را بر می گزینم. هیچ دوست ندارم ایران سرنوشت دهشتناکی چونان همسایگانش عراق،پاکستان ،افغانستان و از آن بدتر سرنوشتی چون سوریه پیدا کند. خطری که با رشد نیروهای القاعده و سلفی ها در منطقه خاورمیانه چندان دور از ذهن نیست.
-
پیرمرد و دخترک دم غروب
جمعه 30 فروردینماه سال 1392 20:02
بهار بود اما پیرمرد حال نداشت. مریض احوال بود و تازه از زیر تیغ جراح قلب جان سالم بدر برده بود.پس از مدتها خانه نشینی و نقاهت با هر مشقتی، پای پیاده خودش را پیش از غروب به اینجا رسانده بود.اما به در بسته خورده بود.نای آن نداشت که حتی بر در بکوبد مگر در را به رویش بگشایند. چاره ای نداشت با همان حال نزار روی پله های...
-
...گذشت
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 13:21
دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید.
-
رد سیاه چرخها
شنبه 30 دیماه سال 1391 19:23
..... خیابانهای خواب آلود، چشمکهای جلفِ چراغ راهنمایی و صدای ممتد ترمز. سر چهارراه، فرشته ای پاک می کند از سپیدی بالهایش ردِ سیاه چرخها را. ..... شعری از دوست خوب دوران دانشجویی ام،جناب آقای مهدی بهروزی
-
مهریه
سهشنبه 4 مهرماه سال 1391 14:34
لاله ها را کم رنگ می کشیدم. مبادا! کوتاه شود؛ قامت مداد رنگی هایم.
-
آخر تابستان
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1391 14:49
آخر تابستان شد،و برای آنکه دانش آموز ،دانشجو یا معلم نیست چه معنایی می تواند داشته باشد.جز اینکه فصلی دیگر رفت و سالی دیگر نیز خواهد شد و حکایت همیشگی:«این قافله عمر عجب می گذرد!»
-
پیانو
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 13:01
تنها یکبار دیگر را بیاد دارم که وسط هوای گرم و دم کردۀ بعدازظهرخرداد ماه،ناگهان آسمان شروع به باریدن کرد.و آن موقع من بهمراه چند تن دیگر سایه های درختان خیابان حافظ را طی می کردیم.و درست دم درب حوزه هنری ،تقاطع خیابان سمیه بود که خیس شدیم و پر طراوت.نمی دانم شاید اصغر یادش باشد که چگونه غافلگیرشدیم.
-
به شکوفه ها
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1391 12:56
- «مسافران محترم تا دقایقی دیگر در فرودگاه استکهلم به زمین خواهیم نشست، لطفاً کمربندهای خود را ببندید.» زن نفسی عمیق کشید شبیه آه! از محفظه بالای سرش کوله پشتی اش را برداشت و آرام سرجایش نشست.زیپش را باز کرد.یک آن، رایحهء خوشی فضا را پر کرد،حجم سپیدی چشم مرد را ربود.زن خم شد و دوباره نفس عمیقی کشید،زیر لب نجوا کرد و...
-
اسفندیه
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1390 10:31
اسفندماه کدام سال بود که من برگزیده اشعار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی را از یکی از دوستان گرفتم و شعر"کوچ بنفشه ها"ی او را خواندم.شعری که به زیبایی حال و هوای اسفندماه را توصیف می کند. چه تفاوتی دارد که اسفند کدامین سال بود:سالی دور و دراز ،آرمیده پشت خاطرات یا سالی در حوالی همین روزگار.مرور چندبارۀ این شعر...
-
بارانه
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 19:55
در زیر بارانم بی هیچ چشمداشتی بی انتظار حتی چشمان آبی رهگذاری دیگر می فهمم در آغاز چهل سالگی زیبا ترین همین است اشکهای روان بی هیچ ریایی
-
جدایی نادر از سیمین
دوشنبه 26 دیماه سال 1390 09:44
"جدایی نادر از سیمین"در وهلۀ اول بدین خاطر در آن سوی مرزها گل کرد که در داخل با استقبال مواجه شده بود.این امر به ویژه از ارائۀ جایزۀ "گوی طلایی" آمریکا به این فیلم می توان دریافت. اما این فیلم در داخل نیز بدین خاطر مورد استقبال قرار گرفت که آیینۀ تمام نمایی بود از دو قشر متوسط و مستضعف جامعه.دو...
-
یلدا
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1390 23:13
کاش باران ببارد تا تکثیر شود زیبایی تجلی کند ،شیدایی و شعله بسوزاند دستهای کرخت سرمایی در شب یلدایی ... خدا کند،باران ببارد.
-
احسان الله-4
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 08:49
احسان بعد از آزادی از زندان اوین و ورود به زندانی بزرگتر.
-
احسان الله-3
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 07:56
احسان الله مهرابی قرار است پس از گذراندن یکسال حبس در زندان اوین یکم آبانماه 1390 آزاد شود. بنا بر گفته همسر محترم وی، مدت زمان محکومیت احسان در تاریخ فوق الذکر به پایان می رسد و طبق روال عادی وی باید آزاد شود. امیدوارم که احسان پس از آزادی دوره جدیدی از زندگی خود را همراه با موفقیت و بهروزی شروع کند و آدم مفیدی برای...
-
لرزش اشک
دوشنبه 23 خردادماه سال 1390 17:00
یاد آر زشمع مرده ،یاد آر ! از ورای چشمانی اشکبار !
-
هاله ای زیر نور ماه
سهشنبه 17 خردادماه سال 1390 19:51
هاله سحابی مـُرد. در روز روشن با تقدیری غریب ... دخترکی که مراقب بود تا دیده نشود و پشت پرده بماند دور از چشمها ... روسری اش سنجاق شده ، زیر چانه لباس کودری بر تن با سرانگشتان حنا کرده و دستور طبخ آشی برای تو ... پژوهشگر قرآنی پر از ایده های جدید و برداشت های بکر ... نه قدیسه نه روشنفکر نه سیاسی نه هنرمند پریشان بی...
-
به یاد عزت الله
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 09:47
یاد آن بعد از ظهر دوشنبه ،چند روز گذشته از 18 تیر که هُرم آفتاب نیزه هایش را بر سر و روی مان می کوبید و انبوه عصیان ِ جوانانی که گرمای خیابانهای تفتیده را بیش از پیش برمی افروخت.و تو آمدی با یک عصا ! بر فراز چشمهایی که می کاوید و حنجره هایی که می غرید؛ در حالیکه از سر و روی سپید موی کهنسال تو عرق می چکید. تو آمدی که...
-
2خردادی یا 3 خردادی*
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 11:50
امروز تولد من بود. به تعبیری من سوم خردادی ام . یاد سالهایی افتادم که عده ای می گفتند ما دوم خردادی هستیم و ارزشمداران در پاسخ می گفتند ما سوم خردادی هستیم . و من هم مانده بودم که دوم خردادی هستم یا سوم خردادی! بالاخره به این نتیجه رسیدیم که اشتباه شده و قرار بوده من به جای «خاتمی» محصول دوم خرداد باشم! اما کمبود...
-
بی قراری
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 14:03
آسمان اشباع از پیکان های سیاه بی هیچ زخمی بر دل می وزد شادی بی امان ... من ندیدم تا به حال کوچ ِ پرستوهای بی قرار
-
مشکل اخراجی ها
چهارشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1390 15:32
من برای اخراجی ها پول نمی دهم .این سخن را از بسیاری از دوستان اصلاح طلب و خصوصا دوستان عباسپوری شنیده ام .کسانی که ده نمکی را به نقش آفرینی اش در کوی دانشگاه و تجمعات دانشجویی می شناسند.یادم می اید که در کناریک تلویزیون شکسته درکوی دانشگاه تهران نوشته شده بود نمایشگاه دستاوردهای مسعود ده نمکی و حالا او فیلم ساز شده...
-
اُردیبهشت
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 07:54
صبحدم، بهار ِ نارنج های خشکیدۀ روی خاک را در مـُشت خود جمع کرد . شامه اش را تیز کرد و نفس عمیقی کشید. اشک در چشمانش جمع شد. آنگاه که نگاهش بر گورهای پراکنده بر گرد ِ آرامگاه حافظ لغزید. با خود زمزمه کرد: اردیبهشت نیز به نیمه رسید! تا طلوع دیگر ِ بهار نارنج عمری خواهد بود!؟ ......... صبحــــدم مـُـرغ چـمن بـا گــُل...
-
آیات بهاری
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 10:43
بی هیچ تکبری ،بسان مرغکی خرامان از روی زمین «بهار نارنج» ها را برمی چینند. و خوش نمی دارند آنانی که از سر شاخ، شکوفه ها برمی کـَنند. «و اذ خاطبهم الجاهلون، قالوا سلاما» * ............ * سورۀ فرقان -آیۀ 63 - طــــــــــــلوع
-
بهاریه
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1390 15:20
خاک اگر باشی ،همه سبزه ها از تو می رویند. بهار اگر باشی، همه پنجره ها به تو رو می کنند. زلال اگر باشی ،همه ابرها بر تو می خندند. مؤمن اگر باشی،همه آیه ها از تو می شرقند. .... در بهاران کی شود سرسبز سنگ خاک شو ،خاک شو،تا گـُل بروید رنگ ،رنگ «مولانا»
-
غمبهار
سهشنبه 24 اسفندماه سال 1389 10:54
« عید یعنی روزگاری دور و در پس خاطرات سیاه و تلخی که مثل جای زخم فقط از خارش آن، درد را فراموش کردن.» بقچهی حمام مادرم را روی نعش پدرم به جای ترمه کشیدیم و دفنش کردیم. روز اول عید که بشود میروم دستبوس مادرم و موهای حناگذاشتهاش را میبوسم و میگویم: مادرم، همه چیزم، عزیزم، قربون دستهای پر از چین و چروکت که هر چی...