-
بوی خوش بنزین
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1387 13:57
این داستان واقعی نیست! ... از در وارد شد و با بی حالی پشت میز نشست گفت: خدایا بازم صبح شد!! بغل دستی اش رو به او کرد و گفت:راستی، فهمیدی از دیشب بنزین سهمیه بندی شده ؟ بی شرفها دو ساعت مانده به 12 شب خبرش را به ملت اعلام کردند!! - عجب؟!! خدا وکیلی، توی این سی سال خفتی بوده که جمهوری اسلامی به ما نداده باشه؟ اون از...
-
ادای نذر
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1387 14:31
علی! سی و یک سال شد چشم نزنم،برای خودش عمری ست. می دانم که خسته ای کمی بنشین... برایت فاتحه ای دم کرده ام همراه گلبرگهای محمدی نذر کرده ام؛ بدهم اش دست باد ببرد: کاهــَـک ارشاد و ز آن سـو ، به سمت غربت شام ... می دانم همه خسته اید بنوشید؛گوارای وجودتان قند هم ،اینجاست: حرف شیرین علی!
-
کدامیک:۲ خرداد یا سوم خرداد
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1387 23:55
عکس یادگاری رزمندگان در کنار نقاشی های داخل مسجد (نقاشی : ناصر پلنگی) در انتهای دو خرداد و در آستانه روز سوم! کدامیک برتر است؟ .... تلویزیون< بلمی به سوی ساحل > عمو رسول را گذاشته است.داستان سه بسیجی که در تلاشند باتهیۀ کروکی از جاگیری نیروهای عراقی در خرمشهر ،زمینۀ عملیات فتح خرمشهر را بوجودآورند. و من خود را...
-
تسلیت
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1387 09:07
هوالباقی چنین است رسم سرای سپنج نمـانی درو جـاودانـه،مــرنــج با خبر شدم ؛که پدر دوست عزیزم جناب آقای مهندس علی مـُکاری( دبیر انجمن اسلامی دانشکده در سال ۷۷) روز یکشنبه ۲۹ اردیبهشت دار فانی را وداع گفته اند. دلنوشت مراتب تسلیت و همدردی خود را نثار آن دوست در سوگ نشسته می نماید. امید است که خداوند غفران و رحمت بیکرانش...
-
دیدار با رهبری
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1387 13:35
محمدرضا لطف کرد و دو عدد کارت ملاقات با رهبری را برایم تدارک دید.بدینسان ما نیز در جرگۀ برگزیدگان و منتخبین استان فارس راه یافتیم.اما بنده نیزبه تبع< طی این مرحله بی همرهی خضر مکن> به همراه یک عدد احسان راهی باشگاه دانشگاه شیراز شدیم.خضر مربوطه که اخیراً دوباره در زمرۀ طرفداران ولایت فقیه با نگرشی نوین و در خور...
-
اردیبهشت
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 17:34
شیراز متولد ماه اردیبهشت است.چونانکه میترا متولد ماه مهر! احجام به سبزی کامل رسیده اند و شکوفاتر از این آراستگی برقامت درختان تصوری نیست. طلیعهء چشم نواز رنگ است که از « ارم» ساطع می شود و تمامی شهر را گُلها درمی ربایند. درختان سرو بردمیده از گورستان جوان آباد به چالاکی ٬سالی دیگر از تدفین غمنامهء دیرین این دیار را در...
-
شوکران
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1387 13:57
حسینیۀ سید الشهداء/صبح فردای انفجار ابهامی کشنده تلخ تر از هر شوکران! سوت خمپاره هجوم ترکشهای بی امان جنسمان جور جور است تردید و طعنه ومتلکهای یک نفر هرزه* .... وای از دل مادران داغدیده! ................................................................................................................................ *...
-
بهار و باروت
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1387 02:03
ساعاتی پیش انفجار ی مهیب در حسینیۀ سید الشهداء واقع در غرب شیراز موجب کشته و زخمی شدن دهها تن از شرکت کنندگان در جلسات هفتگی « کانون فرهنگی رهپویان وصال» شد .شدت انفجار و صدای وقوع آن به حدی زیاد بود که تا شعاع چندین کیلومتر اهالی شهر را وحشت زده و نگران کرد.همین امر موجب گسیل سیل جمعیت به سمت محل وقوع حادثه شد. با...
-
اسفند است (۲)
چهارشنبه 29 اسفندماه سال 1386 23:52
اسفند که نفسهای آخرش را می کشد؛شاخه های درخت گردو از فرصت استفاده می کنند و جوانه می زند.برگهای مقدس انجیر رو به فراخی می گذارند و من منتظر جوانه های خوش بوی گل محمدی می مانم چرا که از اول اسفند تمام تن بوته هایش به سبزی گراییده است. اسفند که نفسهای آخرش را می کشد؛ حضور پر شکوه ماهی گلی در سراسر هر کوی و برزن چشمگیر...
-
اسفند است
چهارشنبه 15 اسفندماه سال 1386 08:13
اسفند است؛ ماه مَـرگـاندن * بی سبب نبود شمیم الرحمان اندر تلالوء «سپیده» چشمان چه خیال می سرایی ؟ برای خیل اسبان! رو به آخرین پنجرۀ دنیا یالان دریا دریا آرام و گـریـان ای موج خسته از عصیانِ بی امان بر صخرۀ سیاه سنگدلان ... آه٬ای رسول اندوه! دیگرت مباد غمی تا انتها نمانده بیش از دو- سه پُـکی! ... همه بوته های گل محمدی...
-
برآستان سی سالگی
دوشنبه 22 بهمنماه سال 1386 08:55
عکس: از مجموعۀ انقلاب کار مرحوم کاوه گلستان دیروزدرمحل کار،یک تنه در یک بحث سیاسی به مصاف چهار–پنج نفر رفتم و جانانه به دفاع از انقلاب اسلامی ایران و مردمی بودن آن پرداختم.همۀ آنها هم، سن وسالی بیش از من داشتند. گاهی چنان باهم هجوم می آوردند و آوار حرف برسرم می ریختند که من فقط مظلومانه می گفتم : اکنون حرف کدامتان را...
-
تـُف سربالا
سهشنبه 25 دیماه سال 1386 13:01
به شدت دلمرده ام ،از هم گسیخته و افسرده! اصلاً حوصله ندارم که شرح ماجرا دهم؛نمی دانم شاید وقتی حال و روزم بهتر شدتوضیحی دهم.روزگاری با عشق و علاقه٬ هم خودم و هم دیگران را بسیج می کردیم و پای منبر و بحثش می نشستیم.آخر الامرش این شد. که زیرآب همه چیز را زد و رفت. نمی دانم: شاید دیگر تاب تحمل فشار مدرنیته را نداشته است....
-
باران
جمعه 14 دیماه سال 1386 13:03
امروز روز مقدس باران است.باران است و باران...! از شامگاه دیروز تا به کنون واژۀ خودباران است وبس!سراسر رحمت است وبس! ومن سراسر خرسندم و بس!و این یعنی عظیم شادمانی و نشاط! گاه نوشیدن قهوۀ تلخ است در فنجان قدیمی! گاه برافروختن هیمه های خشکیدۀ پار است و دم کردن چای دودی در قوری چینی!و طعم چنین چای را تنها بیابان گردان...
-
دوستان به جای ما
جمعه 23 آذرماه سال 1386 11:18
گرفتاریهای زندگی نگذاشت که به خیل شما دانش آموختگان (رحمة ا... علیهم اجمعین )بپیوندم.اما دوستان به جای ما؛انشاء ا... که خوش بگذرد.تنها انتظارم این است که سلامی از من نیز بدان میکده برسانید .آن میکده که از مستی و شور جوانی سرشارمان کرد. سلام مرا برسانید به ردیف بلند سپیداران ِ پشت ِ غذا خوری و آن نهر ِ آب زنگی که دقایق...
-
خزان زده۲
دوشنبه 5 آذرماه سال 1386 12:51
صبحدم بدان هنگام که برگهای سرخابی چرخان و لغزان فرو غلتیدند. آرام و آهسته در کنار پاشویه حوض قدم می زدم. چشمانم آجرهای خشتی کف حیاط را می شمرد : یکی،دو تا ... سی تا . لابلای برخی خشتها سبزینه های ملایمی روییده بود . لطافتشان مستانه ازسرانگشتانم به درون خزید.در تمنای درخت شدن سر به آسمان ساییدم . شعله ای کوچک در...
-
خزان زده!
دوشنبه 14 آبانماه سال 1386 12:56
زیاده عرضی نیست. مرا دیگر ، با تو کاری نیست . همان نگاه اول همان لبخند آخر ببین: همه نشانۀ خوبی ست! که رسم روزگار بی وفایی ست!
-
ناگهان
سهشنبه 8 آبانماه سال 1386 14:00
ناگهان چه زود دیر می شود! جملۀ بالا را زیاد شنیده اید . مجرهای تلویزیون و رادیو که دارای لحنی شاعرانه اند این جمله را در پایان برنامه خود بسیار تکرار کرده اند! وبلاگهای بسیاری نیز با این جمله لب به سخن گشوده اند. واین بار صاحب جمله مصداق سخن خویش گشت. وقیصر امین پور چه زود دیرش شد. لباس تنهایی را برش کرد و کفشهایش را...
-
این بار شماعنوانی پیشنهاد دهید!
چهارشنبه 18 مهرماه سال 1386 13:34
امروز هم خواب ماندم و نشد که سحری بخورم.حالا صبحی، حسابی ته دلم ضعف میرود و قـُرقـُرش تمامی فضای شکمم را پر کرده است.نگاهی به ساعتم می اندازم تا افطار دست کم 9 ساعت باقیمانده.خیلی زمان است!ولی خـُب به جایش امشب افطار یک جای درست وحسابی دعوتیم، یک باغ بیرون ازشهر . چه حالی دارد در یک فضای آرام و دل انگیز بعد از 24 ساعت...
-
احمدی نژاد ، دانشگاه کلمبیا و حاشیه ها
چهارشنبه 4 مهرماه سال 1386 13:37
دیروز که به دیروز که به دنبال بازتاب سخنرانی دکتر احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا ،پایگاههای مختلف خبری خارجی را زیر و رو کردم . سخنان اول برنامه رئیس دانشگاه در معرفی آقای احمدی نژاد ،برایم بسیار تلخ و ناگوار آمد.او احمدی نژاد را یک دیکتاتور حقیر و سنگدل خطاب کرد؛گویا خطاب او شامل من ایرانی نیز میشد.چرا که احمدی نژاد...
-
پاداش سکوت: هجوم حاشیه به متن
دوشنبه 19 شهریورماه سال 1386 13:59
« پاداش سکوت»چنگی به دلم نزد. اما این بدان معنا نیست که فیلمی درخور نباشد. این فیلم از آن دست فیلمهایی است که می توان در آن خیره شد و با خود اندیشید که چرا با وجود محاسن متعدد ، فیلمی دلنشین و خاطره نواز نیست؛( دست کم برای من). اولین حـُسن: که برای تماشا گران بسیار جلب توجه می کند؛وجود " پرویز پرستویی "و دیگر بازیگران...
-
...
سهشنبه 6 شهریورماه سال 1386 13:49
ماه نیمه گشت و رخ ماه تمام! لیک نیامدَست ماه ، کنون بدین جان و جهان تیره و تردید هنوز !
-
رقص مرگ ۲
شنبه 27 مردادماه سال 1386 14:03
پاییز 76 کلاسهای سینمایی با حضور " عزیز ا... حاجی مشهدی" در دانشکده برپا شد.او در سیاهۀ فیلمهایش برای نقد و بررسی " توت فرنگی های وحشی" از برگمان را نیز گنجاند.توانستیم فیلم را بهمراه چند فیلم دیگر با واسطۀ افصحی از فیلمخانۀ حوزه هنری تهیه کنیم. یادش به خیر صبحهای پنجشنبۀ ساکت و زیبای دانشکده زمان نمایش فیلم برای بچه...
-
رقص مرگ
چهارشنبه 10 مردادماه سال 1386 00:25
صبح سه شنبه منصور ضابطیان در برنامۀ تلویزیونی "سلام مردم ایران" اعلام کرد : «اینگمار برگمان از این جهان چشم فروبست.» نا خودآگاه با شنیدن خبر لبخند محو و تلخی بر لبانم نقش بست. نمی دانم چرا؟ شاید بدین لحاظ که نام و یاد او را از رسانۀ ملی اعلام کردند اما بخاطر مرگش ! برای من نام برگمان یاد آور بخش معظمی از دوران...
-
ماه رجب
شنبه 6 مردادماه سال 1386 10:57
ماه رجب از آن ماههایی است که برایم بسیار دوست داشتنی است. شاید یک دلیلش قرار گرفتن میلاد علی (ع) در این ماه است. روزی که آنچنان که از نوجوانی به یاد دارم هر گوشۀ شهر غرق نور های رنگارنگ زرد و قرمز و پرچمهای سبز سیدی می شد. به ویژه یکی از زیباترین و سرسبزترین مناطق شیراز یعنی خیابان آزادی ( حد فاصل پل باغ صفا تا فلکۀ...
-
عروسی بهترین دوستم
دوشنبه 1 مردادماه سال 1386 13:48
امشب، شب عروسی یکی از بهترین دوستانم در عرصۀ فضای مجازی است. زحمت کشیده اند بنده را نیز بهمراه خانواده به مراسم جشن خود دعوت نموده اند. ضمن تبریک و شادباش کثیر به ایشان ، امیدوارم به میمنت و برکت ماه عزیز رجب که شادی اش منبعث از میلاد علی (ع) است؛ زندگانی تواءم با آرامش، سلامت و سعادت نصیب ایشان و همسر گرامی شان شود....
-
عمو عزیز
یکشنبه 24 تیرماه سال 1386 00:03
دو سه بار توی این پنج، شش سال اخیر بیشتر ندیده بودمش. اما همین چند دیدار اندک کافی بود تا روز جمعه برای بدر قه اش تا لب گور به دنبالش بروم. از آن جنس مردمانی بود که با طلیعه اولین نگاهش قامت سرو گونش در دل می نشست.متبسم بود و همان لبخند ملایم کافی بود تا ملاحت را در تمام صورتش منتشر کند.مرامش رفاقت بود و اگر از ادب...
-
اهداف پنهان سفر خاتمی به شیراز
یکشنبه 17 تیرماه سال 1386 13:40
چهارشنبه شب گذشته همزمان با سالروز ولادت حضرت زهرا (س) ، شیراز میزبان آقای سید محمد خاتمی بود. این حضور به سبب دعوت شورای اجرایی اصلاح طلبان استان فارس انجام پذیرفت ؛ در این سفر آیت ا... توسلی (از یاران قدیمی امام) ، حجه الاسلام ابطحی ( معاونت مجلس دولت سابق) و دکتر صادق خرازی و... آقای خاتمی را همراهی می کردند. که از...
-
پس از سی سال
چهارشنبه 30 خردادماه سال 1386 13:09
سی سال گذشت از مرگ مردی در غربت مه آلود لندن.و من نمی دانم در آن تنهایی غریبانه چه برسر او رفت.مردی که سخن و قلمش تا کنون دونسل را شیفته و مجذوب یا منتقد و معترض خودش کرده است. این مرد به هر شیوه که از میان ما رفت اما به یقین شهید است. چرا که شهید را معنایی نیست جز زنده و آگاه. و او همچنان در میان ما زندگی می کند چرا...
-
چخوف و دوشیزه ء کنار پنجره
چهارشنبه 16 خردادماه سال 1386 13:23
۱.ابتدایی ترین نکته ای که در مورد داستان " نقل از دفتر خاطرات یک دوشیزه " به نظر می رسد؛ استفاده از وقایع نگاری اتفاقات در قالب خاطرات روزانه است. استفاده از این شکل روایت خود به خود باعث شده سیر داستان ، شکلی مختصر و کوتاه پیدا کند و آنچه که ذهن و ضمیر صاحب یادداشت را به خود معطوف نموده درج گردد. به عبارت دیگر آنچه...
-
چخوف ،داستانک و جلوه گری
یکشنبه 6 خردادماه سال 1386 13:33
خیلی خوب است که درمیان حلقهء کوچک نویسندگان پیوندهای دلنوشت ، هستند دوستانی که نوشتن داستانک ( داستانواره یا داستان کوتاه و یا هر آنچه که بنامیدش) را بطور جدی یا تفننی پی گیری می کنند.این روش جذابی است که با آن می توان حس و حال یا خاطره ای کوچک از خود را بیان کرد. بالفرض حسی که من از طبیعت و بهار عایدم شده است را...