دلنوشت

دلنوشته هایی سپرده در دست باد!

دلنوشت

دلنوشته هایی سپرده در دست باد!

هـیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو ا


بمناسبت چهلمین روز پیوند  رسول با  رویاهایش


 

 

وقتی گذشته تنها طعم خوش زندگی محسوب شودآن هنگام آمیختن واقعیت ِ حال با رویاهای شیرین و دیرین تنها روزنۀ امید به حیات می شود.و اینگونه است که"هیوا" در رجعت و همگامی با خاطرات همسر ِ شهیدش ، زندگی را به گونه ای دیگر تجربه می کند:زندگی رویا ها.

                                         ******************

سالیان بعد از جنگ ، بوجود آورنده فضایی بوده تا کارگردانان برجسته این سینما در بیان آرمانهای خود با محور قرار دادن عشق زمینی ، نوستالژی (غم غربت) خود را ترسیم کنند.

اگر حاتمی کیا  در" برج مینو" سعی می کند از طریق دوربین ( با واسطه) "مینو" را در خاطرات جنگ سهیم کند.ملاقلی پور در "سفر به چزابه" مستقیماً دو تن از یک گروه فیلمسازی را به میدان کارزار پرتاب می کند و در "هیوا" با رجعت به گذشته به شکلی کاملاً سوبژکتیو ، اوجی ناباورانه می گیرد. او این رجعت به گذشته را  با ظرافت دلنشینی انجام می دهد؛ آنچنانکه تماشاگر را نرم نرمک از واقعیت جدا می کند و از جایی که "هیوا " خورجین نامه ها را می یابد؛ دیدگانش را در حریرهای تواء مان رویا می پوشاند و در خلسهء احیا معشوقی از دست رفته با هیوا سهیمش می کند.

ملاقلی پور گویا تنها ثمره و زیبایی جنگ را در عشق و خاطرۀ آن می بیند: " عشق به جامانده از حمید در دل هیوا".

تمامی  ماجرا و فراز و فرود فیلم چونان مقدمه ای است از برای رسیدن به یک لحظۀ ناب. پس از آنکه کانال – صحنۀ کارزار- از انسانهای جسور و حلیم تا زبون و لئیم در کشاکش نبرد خالی گشت؛ حمید را در نفسهای آخر در همان رویا و خیال ، زنده نگه می دارد تا هیوا به درون کانال راه یابد.

در فضایی که رنگ ها از گرمی و شور سرشارند؛ کانال چونان معبدی مقدس و قدیمی جلوه می نماید تا دلبندی در کنار دلدارش بیارآمد و  از پی آن دیگر بار زندگی  را به گونه ای نوین آغاز کنند. اینجاست که فضا حجمی از شکوه اساطیر را در خاطر مجسم می نماید.

                                                *************

ملاقلی پور ، با این شیوه و اتخاذ سورئالیسم شاعرانه ما را در رویاهای شگفتش غرق می کند. او در این راه به یک خلوص و پاکی در روایت خود می رسد و از همین روست که در آن لحظۀ ناب واقعیات ناخوشایند پیرامونی را طرد می کند:

آنجا که" اکبری" آن بـُزدل صاحب منصب ، ناتوان در ورود به سیلان پاک رویا ها از هیوا باز می ماند یا "صبوری" که ازجنگ با همه شجاعتش ، دلخوش به همان بزن بهادری هایش است از کانال خارج می شود.

نمای پایانی فیلم نشان دهندۀ اطاقی است متروکه ، مفروش از نامه ها و دختری که از بیرون پنجره نگاهی به درون می اندازد و می گذرد.

اکنون این خانه وجهی  رمز آلود و سحر انگیز پیدا کرده است. شاید اگر اهلی پیدا شود ؛ اذن ورود به خانه  را بیابد و نامه ها زورقش شود. او نیز مسافر سرزمین رویا ها گردد .

هیوا ستایش خیال است و رویا!

*********************

پی نوشت۱:فیلم هیوا در سال ۷۷به تهیه کنندگی سازمان توسعه سینمایی سوره تولید شد.اما به دلایلی که من اطلاع ندارم دو سال بعد یعنی در سال ۷۹ و بعد از هشتمین جشنواره فیلم دفاع مقدس در شرایطی نه چندان مناسب اکران شد.

 

پی نوشت۲: نوشتار بالا  نقدی ساختارگرا بر فیلم هیوا ساخته رسول ملاقلی پور است که در سال ۷۹  به لطف دوست عزیزم آقای مهدی حلاجیان درویژه نامه هشتمین جشنواره فیلم دفاع مقدس چاپ شد.حتما ً مطلب ایشان را در مورد مرحوم ملاقلی پور با عنوان رسول خندان بخوانید.

 

پی نوشت ۳: نوشتار این آقای دانشطلب را نیز بخوانید و خود قضاوت کنید؟!

نظرات 18 + ارسال نظر
جلال الدین سه‌شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 21:46 http://mardenaee.blogfa.com

سلام سید
تشویقم کردی که دوباره هیوا رو ببینم! ضمناْ از بزرگداشت ملاقلی پور چه خبر! تبلیغات نمی کنی؟

عباس چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:25

سلام
از دیدن ایمیل و وبلاگت خیلی خوشحال شدم. کار ارزینده‌ای است و امیدوارم علاقه‌ات به وبلاگ نویسی همیشه پابرجا و مستدام باشه. یادمه اون وقت‌ها هم به فیلم خیلی علاقه داشتی. یاد خاطرات خوب دبیرستانُ دانشگاه و سفر تهران بخیر.
موفق باشی

محمدرضا چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 11:49

من ترا مشغول می کردم دلا یاد آن «افسانه» کردی عاقبت
اگر مولوی تکرار گذر یاد افسانه را واقعه ای غیر ممکن می داند که در هر حال بر دل سودازده می گذرد ؛ نیما دل را نشانه هیشگی خدنگش می نامد ...
ای فسانه فسانه فسانه
ای خدنگ ترا من نشانه
ای علاج دل ، ای داروی درد
همره گریه های شبانه
با من سوخته در چه کاری ؟

ای دل من ، دل من ، دل من
بینوا ، مضطرا ، قابل من

آقا سید مهدی
متن زیبایت را خواندم و ای کاش که در اینجا و در این مجال تنگ اداره که نه جای احساس است و نه اشراق ،...ای کاش اینجا نخوانده بودم ...غیر از این بود ، فرصتی می بود برای بارانی بهاری در این سینه خزانزده...
نه لب گشایدم از گل،نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید
عطر بهار نارنج در کوچه ها و پس کوچه ها پیچیده و با دل سودا زده هیوا چه ها نمی کند ... آیا گذر اینهمه زیبایی بهار در دل هیوا میسر است ؟ آیا سینه نمی ترکد ؟ هیوا که طراوت هر نسیمی و طنازی عطر هر گلی و گذر هر نسیم عطر آگین بادی ‹ یاد یار مهربان › در خاطرش می آورد‌، اینهمه زیبایی را چگونه می گذراند؟
خلاصه متنت را که خواندم یاد این بیت افتادم:
گمگشته دیار محبت کجا رود ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست

مهدی حلاجیان چهارشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 17:40 http://mehal51.blogsky.com

سلام
سید ممنون که نوشته ام در مورد ملاقلی پور رو قابل دونستی
یک داستانک دیگر نوشته شد.
منتظر نظرتان هستم.
با سپاس.

طاهری نیا پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:13 http://www.taherinia.blogfa.com

سلام سید جان!
1)حیف است ازقلم نقاد آنهم از نوع ساختار گرایی که دارید سالی یکبار استفاده شود.
2)مبانی هرمنوتیک حکم می کند در مورد این نقد بیشتر تحقیق کنم.
3)در مورد پی نوشت 3: تصورم این بود که کلمه "این" برای اشاره به اشیا استفاده می شود نه برای ...
4)موفق باشید!

بارویی پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:49 http://www.abarooee.persianblog.com/

سلام مهدی جان،
عذر می خوام از تاخیرم برای ژاسخ به نوشتت، راستش مسافرت یک هفته ای بودم به یزد.
این که نوشته بودی تاریخ نوشته ام مربوط به روز بعد هست درست گفتی، چون اون روز و اون شب نتونستم روی وبلاگ بیارمش و موند روز بعد.
راستی من یک ایمیل مفصل برای تبریک عید برات فرستاده بودم که جوابش رو ندادی، به هر حال سال خوشی رو برای تو و خونوادت آرزو دارم.
اگه بگم تا به حال دوستی نداشتم که این قدر به اندازه سید مهدی غرق در خاطره و رویا بوده باشه اغراق نکردم.
درسته که ما توی خلا نبوده و نیستیم ولی مهدی جان همه چی هم توی نوستال‍ی و خاطرات کهن نمی گذره. تو حتی توی نقد کردن فیلمت هم به رویا و خاطرات ملاقلی پور تلنگر می زنی. انگار بدون حفظ ارتباط با گذشته ها اصلا نمی شه هیچ چیزی رو بازشناخت. نمی دونم شاید این هم روشیه. راستی بگم که تم روایی متن هات با حفظ این ساختار خیلی شاعرانه و رویاییه. امیدوارم که همیشه بنویسی و باز هم بیشتر موضوعات مختلف رو به قلم در بیاری.

امین پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 14:39

از اینکه آثار ملاقلی پور را به گونه ای یاداوری و به گونه ای نقد می کنید متشکر و خرسندم ...

علی روشنگر پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 16:07 http://mirzakazem.blogfa.com

سلام.

هیوا فیلمی خاص و متفاوت در کارنامه رسول ملاقلی پور است. همچون میم مثل مادر. هر دو فیلم از شخصیت اصلی زن بهره میبرند . و از لحاظ ساختاری هیوا به چزابه و میم مثل مادر به قارچ سمی شبیه است. اما هیوا بر خلاف میم مثل مادر احساس برانگیز نیست . گویی ملا قلی پور بیشتر از اینکه به احساسات تماشاگرش معطوف باشد با احساس هیوا شخصیت منحصر به فرد فیلمش درگیر است.
به نظر من سورئالیسم هیوا همچون چزابه روان و یکدست نیست . در واقع نوعی پیچیده تر از چزابه است و به همین خاطر در برخورد با مخاطب دچار سختی و ننچسبی است.
در هیچ یک از فیلم های ملاقلی پور سورئال دقدقه او نیست . برای ملاقلی پور سورئالیسم تنها ابزاری است برای خلق دنیای نه تخیلی بلکه واقعی جنگ . رسول ملاقلی پور بر خلاف حاتمی کیا در مهاجر . ادعای برداشت شخصی از جنگ را در هیچ یک از فیلمهایش نداشته است. او همواره کوشیده تا بخش های پنهانی جنگ را در قالب تصاویر جادویی و به قول شما رویایی اش به مخاطب نسل بعد از جنگ نشان دهد .
هیوا فراتر از خیال است و رویا ! هیوا در ستایش عشق است . در ستایش پایداری. در ستایش شجاعت . در ستایش جوانمردی و در ستایش گذشت است و ایثار .
و این در وجه تک تک شخصیت های فیلم خودنمایی میکند . هیوا فیلمی است بر پهنای عشق . . . . و تنها عشق.

جلال الدین پنج‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 19:30 http://mardenaee.blogfa.com

سلام
من به روز شدم! سری به ما بزن!!!

حرفهای ناتمام جمعه 31 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:58 http://shariatti.blogsky.com

سلام سید
علاقه ات نسبت به ملا قلی پور و آثار او ستودنی است.
شاید امثال شما بتوانند او را به بقیه معرفی کنند.
موفق و بهروز باشید....

حرفهای ناتمام جمعه 31 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 09:58 http://shariatti.blogsky.com

ای علی!
مرثیه دکتر علی شریعتی به قلم شهید چمران.
چشم انتظار قدوم شما در حرفهای ناتمام.
موفق و بهروز باشید...

سیامک شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:37 http://siamakab1355.persianblog.com

درود.
نوشته زیبایی است.اما نفهمیدیم کجای نوشته ات ساختارگرا است؟در هر حال لذت بردم.
از دادن این آدرس جناب دانشطلب هم ممنون.کلی کیف کردم از این همه بی دانشی.

[...] شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 17:48 http://casaa.blogfa.com

آخه این آقای دانش طلب چیزی از سینما حالیش میشه که شما توصیه می کنی دری وریاش رو بخونن!!!
خدایی روی ما رو هم سفید کرده!
ولی منم به هوس افتادم دوباره هیوا رو ببینم
روح عمو رسول شاد

طاهره یکشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:49 http://www.mayatari.blogfa.com

سلام و ممنون از لطفتون . لطفا این دفاتر مجازی رو محل جنجالها و حسادت های خانوادگی نکنید!( گرچه ژیان ماشین نمیشه...!!!) سر یزنید . سلام هم بفرستید .

طاهری نیا دوشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:18 http://www.taherinia.blogfa.com

سلام.
یه سر بزن!

طاهری نیا سه‌شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:02 http://www.taherinia.blogfa.com

سلام.
دو سر بزن!

علی روشنگر یکشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 20:52 http://mirzakazem.blogfa.com

اصلاحیه :
در نظری که پیرامون فیلم هیوا دادم کلمه دغدغه را به اشتباه ( دقدقه ) تایپ نمودم که به این صورت تصییح می نمایم . شرمنده !

m.s.t جمعه 12 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 19:35 http://WWW.FOOTBAL138-.BLOGFA.COM

به نام خدا
با سلام خدمت بینندگان این وبلاگ:
سایت خبری footbal138- بزرگ ترین خبرگزاری فوتبال در ایران شما را به تما شای خود دعوت می کند.
گروه خبری footbal138-

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد