دلنوشت

دلنوشته هایی سپرده در دست باد!

دلنوشت

دلنوشته هایی سپرده در دست باد!

ماه رجب


 

ماه رجب از آن ماههایی است که برایم بسیار دوست داشتنی است. شاید یک دلیلش قرار گرفتن میلاد علی (ع) در این ماه است.

روزی که آنچنان که از نوجوانی  به یاد  دارم هر گوشۀ  شهر غرق نور های رنگارنگ زرد و قرمز و پرچمهای سبز سیدی می شد. به ویژه یکی از زیباترین و سرسبزترین مناطق شیراز یعنی خیابان آزادی( حد فاصل پل  باغ صفا تا فلکۀ گاز ) بگونه ای پر شکوه و مفصل چراغانی و با  پرچمهای رنگارنگ  آذین بندی  می شد.

بانی این امر آقای مهدیار بود که در همان روز تولد حضرت علی (ع) مجلس جشن بزرگی برپا می کرد و تمام کوچه های  واقع  در خیابان آزادی و خانۀ خود و دیگر همسایگانی که مایل بودند را مهیای پذیرایی از شهروندان شیرازی می کرد. این جشن حتی در زمان جنگ و شبهایی که بخاطر  حملات هوایی خاموشی همه جا حکمفرما می شد بدان شکلی که ممکن بود برپا  می گشت؛ و البته هنوز هم مطابق سنوات گذشته تا کنون ادامه دارد.

 

جلوۀ دیگر ماه رجب در دروان دانشجویی برایم اشکار شد.آن هنگام که در مسجد دانشکده  بین دو نماز جماعت  دعای وارده از امام صادق " یا من ارجوه ..." خوانده می شد .

 

دعایی که مضمون اصلی آن امید تام به سر چشمۀ خو بـی ها و نیکی ها ست.

تکرار روزمرۀ این دعا و توجه در معانی آن در این یک ماه فرصت و لحظات لذت بخش و سرشار از آرامش را برایم به ارمغان می آورد .از آن زمان تا کنون در بسیاری از مقاطع زندگی هرگاه گرفتاریها و مخمصه های متعدد بر من چنبره زده ؛ خواندن این دعا برایم موجبات صبر، آرامش وانبساط خاطر فراهم نموده  و در مواردی حتی گره گشا ی مشکلاتم بوده است.

                                                                 ...

عروسی بهترین دوستم


 

امشب، شب عروسی یکی از بهترین دوستانم در عرصۀ فضای مجازی است.

زحمت کشیده اند بنده را نیز بهمراه خانواده به مراسم جشن خود دعوت نموده اند.

ضمن تبریک و شادباش کثیر به ایشان ، امیدوارم به میمنت و برکت ماه عزیز رجب که

شادی اش منبعث از میلاد علی (ع) است؛ زندگانی تواءم با آرامش، سلامت و سعادت

نصیب ایشان و همسر گرامی شان شود.

از دیگر سو انتظار می رود که دست کم" حرفهای ناتمام" خود را برای شریک زندگی شان بازگو کنند.

چرا که به قول حافظ:

فـاش گویم و از گفتۀ خود دلشــادم

بندۀ عشقـم و از هر دو جهان آزادم!

*****

نمی دانم چرا بی خود و بی جهت یاد فیلم « عروسی بهترین دوستم» افتادم؟!

فیلم لوس و بی مزه ای که البته مایه ای عشقی و رمانتیک دارد و یحتمل مورد علاقهء بانوان محترمه است. این فیلم محصول  ۱۹۹۷هالیوود و ساختۀ پل هوگان است.

 

جولیا رابرتز و کامرون دیاز دو رقیب عشقی

 

خلاصه فیلم :

 

 پس از اینکه میشل بهترین دوستش جولیان (جولیا رابرتز) می گوید که با دختری به اسم کیمبرلی (کامرون دیاز) آشنا شده و تصمیم دارد تا 4 روز دیگر با او ازدواج می کند جولیان به سرعت به شیکاگو می رود تا به او کمک کند . اما او در واقع قصد دارد تاعروسی را متوقف کند زیرا به میشل علاقمند بوده و دوست دارد خودش با میشل ازدواج کند . او در سه روز آینده می کوشد تا آنها را از هم جدا کند اما موفق نمی شود . سرانجام در روزعروسی جولیان به میشل می گوید که او را دوست دارد . اکنون میشل باید تصمیم بگیرد که از بین جولیان و کیمبرلی یکی را انتخاب کند .

 

یک پرسش اساسی: شما اگر بودید کدامیک را انتخاب میکردید؟!

عمو عزیز


دو سه بار توی این پنج، شش سال اخیر بیشتر ندیده بودمش. اما همین چند دیدار اندک کافی بود تا روز جمعه برای بدر قه اش تا لب گور به دنبالش بروم.

از آن جنس مردمانی بود که با طلیعه اولین نگاهش قامت سرو گونش در دل می نشست.متبسم بود و همان لبخند ملایم کافی بود تا ملاحت را در تمام صورتش منتشر کند.مرامش رفاقت بود و اگر از ادب کاسته نشود رفیق باز درجه یکی بود.سلسله این رفقایک سرش به  پیش از انقلاب و کسی چون شهرام ایروانیان ( معمار مقیم انگلستان) می رسید و یک سر دیگرش به این زمانه و کسی چون حاج کاظم محمدی ( مداح شهیر شیرازی)!

...