دلنوشت

دلنوشته هایی سپرده در دست باد!

دلنوشت

دلنوشته هایی سپرده در دست باد!

اهداف پنهان سفر خاتمی به شیراز


                         نمایی از مسجد فاطمۀ زهرا در شیراز

چهارشنبه شب گذشته همزمان با  سالروز ولادت حضرت زهرا (س) ، شیراز میزبان آقای سید محمد خاتمی بود. این حضور به سبب دعوت شورای اجرایی اصلاح طلبان استان فارس انجام پذیرفت  ؛ در این سفر آیت ا... توسلی (از یاران قدیمی امام) ، حجه الاسلام ابطحی ( معاونت مجلس دولت سابق) و دکتر صادق خرازی  و... آقای خاتمی را همراهی می کردند.

  که از جمله چهره های برجسته این شورا می توان به آقای دکتر انصاری لاری استاندار فارس در دورۀ پیشین و آقای معافیان از مسولیین سابق آموزش و پرورش فارس اشاره نمود. نکته جالبی که در مورد دکتر انصاری قابل ذکر است حضورفعال ایشان در شیراز بعد از دولت هشتم در قالب فعالیتهای غیر دولتی است. این امر بر خلاف رویه غالب استاندارانی است که پس از برکناری با دریافت حکم مشاوره یا عضویت در هیئت مدیره های گوناگون در پایتخت ماندگار می شوند.

آنچنان که در مسیر رفت و آمد خویش مشاهده کردم از یکی دو روز پیش از این سفر تبلیغاتی کم حجم اما مناسب و چشمگیر بصورت تصویرهای بزرگ در برخی از میدان های مرکزی شهر نصب شده بود. شکل این تبلیغات برگرفته از همان تصویر معروف خاتمی در هنگام انتخابات 2خرداد 76 که در آن زمان از سوی جمعی از هنرمندان کشور تهیه شده بود. با این عبارت:

 میلاد فاطمه با فرزند فاطمه

 

محل برگزاری مراسم در مسجد فاطمة الزهرا واقع در خیابان کریمخان زند ( یکی از خیابانهای مرکزی شهر) بود . مسجدی تازه ساز که امام جماعت آن بر عهدۀ  آیت الله ملک حسینی است . ایشان  همچنین امام جمعۀ شهرستان یاسوج و مسول حوزۀ علمیۀ خان نیز می باشد.این حوزه یکی از قدیمی ترین حوزهای علیمیۀ شیراز است جایی که ملاصدرا  در عهد صفوی به تحصیل و تدریس اشتغال داشت. با مزه آنکه آقای ملک حسینی داماد آیت ا.... حائری امام جمعۀ شیراز است و در زمرۀ روحانیون سنتی قرار می گیرد. البته مدتی پیش در جایی خواندم که نسبت به آقای احمدی نژاد انتقاد نموده بودند که چرا گرانی و تورم موجود در جامعه را باور نمی کنید! این مسجد به جهت وسعت در مقام قیاس درحدود مسجد دانشگاه تهران است البته به همراه حیاطی گسترده .

اینها را گفتم تا متوجه شوید که شخصیت آقای ملک حسینی درفراهم شدن مکانی مناسب و در خور این  مراسم اهمیت به سزایی داشت. چرا که پیش از این برگزاری مراسم های مشابه از سوی اصلاح طلبان با محدودیت های فراوانی به لحاظ مکانی  روبرو می گشت.

 زمان مراسم طبق برنامه از ساعت 7 الی 9 شب بود. که علاقمندان یکی – دو ساعت قبل از مراسم در مسجد حضور پیدا کرده بودند بگونه ای که پیش از ساعت  7 درب شبستان مسجد را بستند و حاضرین در حیاط مسجد که صندلی چیده بودند جای گرفتند.  بتدریج هنگام مغرب حیاط مسجد نیز مملو از جمعیت گشت.  در این اوضاع بنده خدایی هم با لباس مشکی - علی الظاهر به نشانۀ عزا – بیانیه ای با امضای "کانون جوانان سعدی" در انتقاد از مشی آقای خاتمی  بین جمعیت توزیع می کرد با این مضمون که چرا با سران آمریکا رفته اید مذاکره کردید؟!!

در اثنای خاتمه نماز جماعت بود که آقای خاتمی وارد صحن مسجد شدند و همزمان سیل جوانان علاقمند همراه با سر دادن شعار در حالیکه سعی می کردند از ایشان تصویری با تلفن همراه بگیرند ولوله ای توأمان ایجاد کرد. شدت شوق این افراد بگونه ای بود که باعث شد میله های داربستی که بعنوان نرده برای هدایت جمعیت بکار رفته بود له و لـَوَرد ِه شد !!

شعارهای عمده عبارت بودند از:

صل علی محمد               سید ما خوش آمد.

رییس جمهور آینده         خاتمی پاینده

آزادی اندیشه               بی خاتمی نمیشه

گروهی از جوانان نیز" یار دبستانی" را خواندند. سخنرانی خاتمی  مختصر و مفید ایراد شد چیزی حدود 20 تا 25 دقیقه.عمده محورهای سخنان ایشان به قرار ذیل بود:

 

1. تجلیل از حضرت فاطمه و ذکر این نکته که در مکتب اسلام  زهرا (س) تنها شخصی است که رضایت او موجب رضای خدا وخشم او موجب خشم خداوند است ؛ واین روایت دراکثر فرقه های اسلامی نقل شده است.

2.شخصیت ایشان سر منشاء جنبشهای عدات خواهانه ، آزادی خواهانه و عرفانی  از جمله انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام است.

3.خاتمی با قبول ظلم تاریخی که بر زنان رفته است یادآوری کرد که انقلاب اسلامی باعث شد که نیروهای بسیاری از زنان وارد صحنه های اجتماعی شوند.

4. او ضمن مبارک خواندن مباحثی که در مورد حقوق زنان در تاریخ معاصر صورت گرفته متذکر شد که نباید زن را با مرد مقایسه نمود. کارایی  زن در تربیت و بالندگی کودک بگونه ای است که مردان از عهدۀ آن بر نمی آیند.

5. خاتمی تمام مقررات اسلامی را در این خصوص برای حفظ و پایداری خانواده دانست. اکنون رشد منفی جمعیت در کشورهای غربی موجب نگرانی جامعه شناسان غربی شده است.

6. آزادی با ولنگاری متفاوت است . برهنگی رایج در عصر کنونی موجب می شود که جسمیت و جنسیت زن مورد توجه قرار گیرد نه روح  والای زن. در حالیکه این همه برهنگی را ما در مورد مردان بسیار کمترمی بینیم.

7. خاتمی در پایان خواستار حضور بیشتر و همراه با وقار زنان در عرصه های مختلف جامعه بخصوص انتخابات آتی شد.

 

در هنگام خروج خاتمی نیروی ویژه انتظامی وارد مسجد شد تا این امر به سهولت انجام پذیرد.

یکی از نکات جالب آن شب حضور ابطحی بود که در پایان سخنرانی به آرامی بهمراه جوانانی که عمدتاً او را به خاطر وبنوشت می شناختند  به سمت محل اقامت خود حرکت می کرد. او جواب پرسشهای آنها را غالباً کوتاه و تلگرافی می داد.  بطور مثال در جواب کسی که نظر او را در مورد کمپین یک میلیون نفر زنان جویا شد؛ با لبخند گفت که بنده زن نیستم!

 

روز پنجشنبه آقای خاتمی مجتمع بزرگ غیر دولتی بو علی سینا مخصوص بیماران کلیوی را افتتاح نمود . ایشان پس از دیدارهایی چند ازجمله با آقایان دستغیب برای صرف ناهار راهی دفترامام جمعۀ شهر آیت ا... حائری بعنوان میزبان شدند !!

آقای حائری یکی از مخالفین سرسخت آقای خاتمی در ۲خرداد۷۶ بود.

 

پس از سی سال


 

HAJ

سی سال گذشت از مرگ مردی در غربت مه آلود لندن.و من نمی دانم در آن تنهایی غریبانه چه برسر او رفت.مردی که سخن و قلمش تا کنون دونسل را شیفته و مجذوب  یا منتقد و معترض خودش کرده است. این مرد به هر شیوه که از میان ما رفت اما به یقین شهید است. چرا که شهید را معنایی نیست جز زنده و آگاه. و او همچنان در میان ما زندگی می کند چرا که هنوز هم بر سر او کشمکش است. هنوزهم مدعیان و مخالفانش آرام و قرار ندارند .و این همه نشان دهندۀ تپش قلب او در گوش زمانۀ ماست. و منی که خود از کودکی  با "یک ،جلویش بی نهایت صفر" و "قصۀ حسن و محبوبه" با او آشنا شدم تا به کنون شاهد این کشمکش ها و نزاعها بوده ام.

اما مگر او برای ما چه داشت ؟چه میراث و ثمره ای باقی نهاد که این همه میراث خوار و مدعی العموم دارد؟

کسانی او را ایدئولوگی دانستند که اکنون زمانه اش به سر آمده و تاریخ مصرفش را مهر پایان زدند . کسانی نیزچون دکتر سروش اگر چه او را به نشترنقد برشکافتند اما با این وجود هنوز خود را ریزه خوار خوان گسترده اش می دانند،کسانی نیز او را آماج عقده های خویش کردند .چونان س. ا. نبوی که بر سر قضیۀ حجاب عنان قلم را رو به سوی او گسیل داشت و گویی تمام بدبختی ها زیر سر این مرد است و زیباترین سخنرانی اش را به تمسخر گرفت که دیگر" فاطمه ، فاطمه نیست".

اما همۀ اینها به کنار ،می خواهم بگویم  او اکنون  برای من چه ارمغان و میراثی کارا دارد؟

 

آخرین رجعت من به او بر می گردد به "حج".زمانی که در سال 83 به تقدیری و وسیلتی عازم عربستان شدم. ره توشهء من با وجود انذار دیگران چندکتاب بود که در میانشان کتابی با چاپ قدیمی و مجلد به روزنامه نیز به چشم می خورد:

کتاب" تحلیلی از مناسک حج"منتشره از سوی( دفتر تدوین وانتشارمجموعه آثار برادر شهید،دکتر علی شریعتی در اروپا) .  

شاید اگر نبود این کتاب، حج همان بود که بایزید بسطامی به سخره اش گرفته بود.

 

گویند بایزید مردی دید به راه؛ از او پرسید به کجا شوی؟

 در جواب گفت: به طواف خانه روم.

بایزید بدو گفت :بیا و هفت دور به گرد من بچرخ و رنج سفر به خود راه مده!!

 

حج در سخن شریعتی چونان عرضۀ یک جهان بینی توحیدی است و من در میان اندک خوانده هایم  پس از تفسیر" امام زین العابدین "از مناسک حج برای" شبلی"،تفسیر و تحلیل شریعتی از این آئین ابراهیمی ، قدر و منزلتی عزیز وعظیم دارد.

 

حج:آهنگ، قصد،یعنی حرکت و جهت ِ حرکت نیز هم.

هجرت از  "خانۀ خویش"  به  " خانۀخدا"، "خانۀمردم" !

وخدا"سر منزل" تو نیست،" مقصدِ" تو است.مقصدی که همواره مقصد می ماند.

 

در آن سفر نیز حتی در مسجد الحرام آن کتاب را به همراه میبردم و در جواب ماموران سعودی که از چیستی آن کتاب می پرسیدند ؛ می گفتم که این کتاب مناسک است.بدین گونه کاری به کارم نداشتند . البته این ماموران از لحاظ رفتار و آداب چونان ماموران سالهای گذشته نبودند که ایرانیان خاطرۀ تلخی از برخوردهای تند و خشن آنها داشتند.

پس از سی سال، هنوز که حج شریعتی را می خوانم برایم طروات و تازگی به ارمغان می آورد و شور و جوشش .

پس از سی سال، هنوز که دوستانش از خاطرۀ مرگ او سخنی به میان می آورند چشمانم نمناک می شود.

پس از سی سال، هنوز احساس می کنم که در ذهن و ضمیر ِ من یکی، شریعتی زنده است!

   

 *****************

 تصویر بالا برگرفته از کتاب حج دکتر شریعتی که توضیح زیر را به همراه دارد:

 طرح پیشنهادی برادر شهید برای روی جلد.

"همه غلطی می چرخند ؛ الا یکی:همان فلش سرخ- حسین- وتنها اوست که به دعوت شهادت، طواف را ترک می کند."

چخوف و دوشیزه ء کنار پنجره

 


 

 

۱.ابتدایی ترین نکته ای که در مورد داستان " نقل از دفتر خاطرات یک دوشیزه" به نظر می رسد؛ استفاده از وقایع نگاری اتفاقات در قالب خاطرات روزانه است.  استفاده از این شکل روایت خود به خود باعث  شده سیر داستان ، شکلی مختصر و کوتاه پیدا کند و آنچه که ذهن و ضمیر صاحب یادداشت را به خود معطوف نموده درج گردد. به عبارت دیگر آنچه لب مطلب است آورده شود ؛آنچنان که عرصۀ داستان کوتاه می طلبد.

 

2. وقایع به صورت اول شخص مفرد و از زبان همان دوشیزه بیان می شود. اما عنوان داستان به نوعی بیانگر روایت داستان از دید سوم شخص مفرد است که همان نویسندۀ داستان می باشد.

گویی چخوف دفتر خاطرات یک دوشیزه را یواشکی به چنگ اورده و سر در نهانخانۀ اسرار وی نموده است.

همین امر باعث شده که خواننده با یک حس کنجکاوی و شاید فضولی پی گیر حوادث شود.

 

3. آنچنان که از یادداشتهای شخصی یک نفر انتظار می رود، نگاه عریان او به خویشتن ، اطرافیان و ماجراها را شاهد باشیم. در این داستان نیز با آمال و آرزوها ، روحیات ،  داوری ها ی این دوشیزه آشنا می گردیم.

این امر سبب می گردد دیدی روانشناسانه در این داستان حاکم شود و این مهمترین مشخصه ای  است که داستان را حائز اهمیت می کند.چرا که از تعریف صرف وقایع در می گذرد و کـُنه شخصیت اول ماجرا را آشکار می نماید.

 

۴.داستان با یک غافلگیری به پایان می رسد.بدینگونه خط بطلانی بر آمال و آرزوهای دوشیزه کشیده می شود.همین غافلگیری غیر قابل تصور سبب ساز پدید آمدن لبخند برلبان خوانندگان  است. خنده ای که شاید تلخ باشد.

چرا که مواجه با واقعیت قضیه منجر به از هم گسیختن رویاهای شیرین می شود.

بحث غافلگیری در داستان کوتاه به نوعی چیره دستی نویسنده را نشان می دهد . از سوی دیگر این کار موجب زدن یک تلنگر ذهنی و شاید هم یک سیلی محکم به مخاطب می گردد؛که همیشه آنگونه که می پنداری رخ نمی دهد.

 

۵. آنچه از حیث مضمون در این داستان شایان اهمیت است همانگونه که گفته شد بحث روانکاوانۀ آن است.چخوف در این داستان رندانه روحیات یک دختر جوان را به تصویر می کشد.

 

    الف. دخترک فردی رویایی  و خیال پرداز است و بسیار ظاهر بین! آنچنانکه با دیدن یک جوان آنچه که ابتدا به ساکن در نظرش جلوه می کند قیافه و اندام اوست:

 زیر پنجره های اتاقم جوانی بلند قد و خوش اندام و گندمگون و سیاه چشم ، قدم می زند. سبیلش محشر است!>

 

    ب.از روز ۱۵ اکتبر به بعد رقابت دو خواهر بر سر تملک آن جوان عاشق پیشه آغاز می گردد!! 

در این میان مادر نقشی بی طرفانه برای آن دو را بازی می کند و تنها توصیه می کند دو خواهر لباسهای زیبایشان را به تن کنند تا قرعۀ فال به نام که افتد؟!!ّ

همین امر باعث می شود که دخترک حتی نسبت به مادرش بدبین شود و قضاوت ناعادلانه بنماید.

 

    ج. روز ۱۶ اکتبر حسادت زنانه گـُل می کند. بگونه ای که در روز ۱۷ اکتبر بگونه ای دو خواهر چشم دیدن یکدیگر را ندارند:

< واریا آرنج خود را به تخت سینه ام کوبید. دختره ی پست و حسود و نفرت انگیز!>

 

 

۶. اما پایان غافلگیر کنندۀ داستان چگونه شکل می گیرد:

 

روز ۱۸ اکتبر ، ناگاه خطی دیگر، مربوط به برادر این دو خواهر وارد عرصۀ قصه می شود. ورود این ماجرا به شکلی مختصر و در قالب چند جملۀ خبری است.با این ترفند چخوف ذهن خواننده را آمادۀ پذیرش سویۀ دیگر ماجرا می نماید.

 

روز ۱۹ اکتبر حقیقت آن جوان عاشق پیشه آشکار می گردد؛ و دخترک منفعلانه بدو زبانکی می اندازد.

 

یک پرسش: آیا چخوف در این داستان خواسته روحیات زنان را نمایان سازد. یا اینکه دوشیزۀ مذکور فقط یک شخصیت داستانی ست و بس؟!